آیا حیوانات تراریخته یا دستکاری شده ژنتیکی باید به بازار مواد غذایی بیایند یا نه. اگر آری، ماهی قزلآلا اولین گزینه خواهد بود. این ماهی بزرگتر از قزلآلای معمولی نیست، اما سرعت رشدش دو برابر است.
سالها است که با پیشرفتهای سریع مهندسی ژنتیک و فناوری زیستی، انواع و اقسام حیواناتی که دستکاری ژنتیکی شدهاند، به وجود آمدهاند. در اغلب این موجودات، تلاش شده که نقصها، آسیبپذیریها و مانند آن اصلاح شود، مثل گاوهایی که نسبت به جنون گاوی مصونیت دارند. همچنین در بسیاری موارد مطالعات رو به افزایش سرعت رشد و در واقع اقتصادیتر کردن تولید مواد غذایی حیوانی رفتهاند.
اما حالا این بحث به وجود آمده که آیا وقت آن رسیده که حیوانات دستکاری شده وارد برنامه غذایی مردم شوند؟ یک دهه پاسخ این سوال نه بود، اما این ماه قرار است که در مورد ماهی قزلآلای دستکاری شده تصمیم گرفته شود.
بر اساس گزارش تکنولوژیریویو، این ماهی قزلآلا در نهایت بزرگتر از ماهیهای قزلآلای معمولی نخواهند بود اما سرعت رشد آن دو برابر است. آنها ژن رشدی از یک گونه ماهی دیگر دارند که در طول سال اول زندگیشان با افزایش هورمون رشد، آنها را به سرعت به اندازهای میرساند که برای فروش در بازار مناسب هستند. همچنین ژن دیگری از ماهی سومی، این رشد سریع را به موقع متوقف میکند.
در این تصویر، ماهی پشتی دستکاری ژنتیکی شده است. هر دو ماهی همسن هستند، اما سرعت رشد ماهی دستکاری شده دو برابر است. ماهی جلویی یک سال دیگر به این اندازه خواهد رسید.
اما اگر با این نظر موافقت شود، مردم چه عکسالعملی خواهند داشت؟ امروزه دیگر کسی به مصرف سبزیجاتی که از نظر ژنتیکی دستکاری شدهاند اهمیتی نمیدهد و مصرف آنها بعد از یک دهه خیلی عادی شده است. اما اگر ماهی را با برچسب دستکاری ژنتیکی به بازار بیاورند، مردم استقبال میکنند یا برعکس آن را نمیخرند؟
به علاوه اگر فروش این قزلآلا تایید شود، تخم آنها به مراکز پرورش ماهی ارسال خواهد شد و برخی نگرانند که اگر یکی از این ماهیها فرار کند، میتواند با رساندن خود به آبهای آزاد، روی ژنتیک طبیعی ماهیان آزاد تاثیر بگذارد.
با وجود همه این نگرانیها، این ماهیان جدید میتوانند خیلی اقتصادیتر باشند. باید دید نتیجه این تصمیمگیری که به زودی اعلام میشود چه خواهد بود.
زنگها برای گرمایش جهانی به صدا درآمدهاند، اما بسیاری از ما هنوز به نقش طبیعت و مخصوصا جنگلها در حفظ مجدد تعادل امیدواریم. اما تحقیقات جدید دانشمندان از تاثیر ضعیفتر جنگلهای بارانی حکایت دارد.
در سالهای اخیر روی حفظ جنگلهای بارانی و مناطق حفاظتشده زمین برای کاهش روند گرمایش جهانی تأکید بسیاری شده است. اما به نظر میرسد تحقیقات اولیه که باعث این رویکرده جهانی شدهاند با واقعیت تفاوت فاحشی دارند و باید کمتر از قبل روی جذب گاز دیاکسیدکربن توسط این مناطق حساب باز کنیم.
حفظ این مناطق یکی از معدود موارد توافقشده در اجلاس نهچندان موفق کپنهاک است که در آخرین روزهای آذرماه گذشته برگزار شده است. محققان حدود 13 کشور روی این الگو کار کردهاند و تصمیم جهانی برای کمک مالی به کشورهای گرمسیری در جهت حفظ این مناطق گرفته شده است. به همین دلیل نتایج از لحاظ اقتصادی نیز برای بسیاری از کشورهای جهان حائز اهمیت است.
به گزارش نیوساینتیست، محققان انستیتو علوم کارنگی در استنفورد، کالیفرنیا از تکنیکهای گوناگونی مانند نقشهبرداری ماهوارهاى یا کاوشهای لیزری در جنگلهای بارانی پرو همراه با نتایج اعلامشده توسط ایستگاههای زمینی محلی استفاده کردهاند تا میزان تقریبی جذب کربن توسط این جنگلها را تخمین بزنند. نتایج به دستآمده با پیشبینیهای اعلامشده در مورد جنگلهای به ظاهر مشابه تفاوت فاحشی دارد.
گروه چندملیتی تغییرات آبوهوایی رقم جذب کربن توسط 43هزار کیلومترمربع جنگلهای زمین را حدود 587میلیون تن کربن تخمینزده، اما اگر نرخ جذب کربن به ازای هر کیلومترمربع را که توسط محققان انستیتیو کارنگی به دستآمده استفاده کنیم، این عدد به رقم 395میلیون تن کاهش پیدا میکند که چیزی حدود 30درصد کمتر از رقم پیشبینی شده است.
فکر میکنید این تفاوت 30درصدی از کجا ناشی میشود؟ مطابق اعلام نظر محققان بخشی از آن به نوع درختان تشکیلدهنده جنگل و وضعیت زمینشناختی منطقه برمیگردد. به عنوان مثال در منطقهای که سنگها و صخرهها جوانتر هستند، جنگل و خاک کربن بیشتری جذب می کنند.
از سوی دیگر مطالعات نشان میدهند قطع درختان، کشاورزی، استخراج معادن یا توسعه جادهها در مناطق جنگلی حتی زمانی که هنوز جنگل سرپا است، به شکل قابلتوجهی آزادشدن گاز کربن را افزایش خواهد داد. از میانبردن مناطق جنگلی به این شکل میتواند تا 50درصد ارقام قبلی را تحتالشعاع قرار دهد. اما همین تحقیق جذب کربن توسط طبیعتی که به بازسازی مجدد در مناطق رهاشده روآورده را نیز نشان میدهد.
با در نظر گرفتن تمامی این نتایج باز هم نمیشود مناطق جنگلی گسترده را نادیده گرفت در حالحاضر این مناطق دارند حدود 15درصد از گاز دیاکسیدکربن جهان را تولید میکنند اما باید برای حفاظت بهتر از آنها اعداد و ارقام اعلامشده همگی مورد بازبینی قرار گیرند و تصحیح شوند.
درحالیکه دانشمندان از گرمایش جهانی و تغییرات آبوهوایی سخن میگویند، زمستان سرد و پر از بارش پارسال، بعضی را به این فکر انداخت که این سرما و بارندگی نشان از نادرستی نظریات دانشمندان دارد. اما...
تحقیقات دانشمندان نشان میدهد بارش شدید برف در شمال آمریکا و اروپا در زمستان سال گذشته به دلیل پدیده بسیار نادر برخورد دو سیستم آبوهوایی بوده که در هر قرن فقط یک بار اتفاق میافتد و پیشبینی آنها بسیار سخت است.
به گزارش بیبیسی، در زمستان سال گذشته بخش زیادی از اروپای شمالی برف سنگینی را تجربه کرد و دمای هوا به پایینترین میزان در 30 سال گذشته رسید. در همین زمان نیز برف سنگین واشنگتن دیسی و دیگر بخشهای آمریکا را در نوردید. همین زمستان سخت سبب شد برخی از گزارشها، این هوای بسیار سرد و بارشهای سنگین را به عنوان شاهدی علیه تغییرات آبوهوایی معرفی کنند.
اما دانشمندان با بررسی شاخصهایی از بارش برف در 60 سال گذشته و اطلاعات ماهوارهای به این نتیجه رسیدهاند که این بارشها در نتیجه ترکیب غیر معمولی از پدیده النینو و نوسانهای اقیانوس اطلس شمالی به وجود آمده است. پدیده النینو بر اثر گرمای دورهای در اقیانوس آرام به همراه تغییرات در جو به وجود میآید و سیستمهای طوفانی را از نیمکره شمالی به سمت استوا حرکت میدهند. این رویداد هر چند سال یک بار اتفاق میافتد و میتوان آن را از چند فصل قبل پیشبینی کرد.
از سوی دیگر، نوسانهای اطلس شمالی(NAO) ، پدیدهای آبوهوایی است که در اثر تغییر فشار اتمسفری بین دو منطقه در بالای اقیانوس اطلس به وجود میآید و وقتی وارد فاز منفی میشود، هوای سرد مرتب از منطقه قطبی به سمت پایین حرکت میکند. این رویداد قسمتهای آمریکای شمالی و اروپای غربی را تحت تاثیر قرار میدهد، اما آن را فقط میتوان از یک یا دو هفته قبل پیشبینی کرد.
ریچارد سیگر، هواشناس مرکز تحقیقات زمین لامونت دوهرتی در دانشگاه کلمبیا در آمریکا یکی از محققانی است که در نوشتن گزارش اخیر شرکت داشته است. او در این باره به بیبیسی گفت: «پدیده NAO احتمالا یکی از بدترین اثرات خود را از اوایل سده 18 داشته است. این رویداد فقط یک بار در هر صد سال به این شکل رخ میدهد. همین واقعه با پدیده النینو ترکیب شده و باعث بارش شدید برف در آمریکای شمالی شد. پدیده NAO به نوبه خودش نمیتواند باعث این حد بارش در آمریکا شود، بلکه فقط باعث سردتر شدن آبوهوا میشود. از سوی دیگر النینو میتواند باعث مرطوب شدن هوا شود که ترکیب این دو پدیده آبوهوایی بارش شدید برف را نتیجه میدهد».
البته محققان معتقدند ترکیب دوباره این دو پدیده در آینده نزدیک اتفاق نخواهد افتاد. اطلاعات پرداششده نشان میدهد مشابه با این اتفاق بر اثر ترکیب سیستمهای آبوهوایی بیش از 200 سال پیش هم اتفاق افتاده و زمستان سال 1783 را باعث شده است. بسیاری از مردم تصور میکردند زمستان سخت سال 1783 در نتیجه فوران آتشفشان به وجود آمده، اما محققان معتقدند ترکیب پدیدههای آبوهوایی مهمترین دلیل وقوع بارشهای سنگین برف در آن سال بوده است.
ریچارد سیگر معتقد است این تحقیقات نشان میدهد بارشهای سنگین زمستان گذشته نمیتواند به عنوان مدرکی بر ضد تغییرات آبوهوایی مورد استناد قرار گیرد
نتایج تحقیقات دانشمندان آمریکایی نشان می دهد که فیلها نه تنها از موشها می ترسند بلکه با دیدن مورچه ها نیز به وحشت می افتند.
برطبق یک اسطوره قدیمی موشها به اندازه کافی برای فیلها وحشتناک هستند اکنون دانشمندان دانشگاه فلوریدا نشان دادند که بزرگترین جاندار روی زمین از موجودات کوچکتری به نام مورچه نیز واهمه دارند.
بررسیهای این دانشمندان نشان می دهد که مورچه ها نگهبانان واقعی درختان اقاقیا هستند و از این درختان در مقابل خطر غارت فیلهای گرسنه محافظت می کنند.
به گفته این محققان، مورچه های نگهبان اقاقیا بیش از آنچه که تاکنون تصور می شد در اکوسیستم نقشی حیاتی ایفا می کنند.
تاد پالمر سرپرست این تیم تحقیقاتی در این خصوص اظهار داشت: «در داستانهای قدیمی، مورچه های کوچک در مقابل این جانواران گیاهخوار مقاومت می کنند. حرکت دسته جمعی گروههای مورچه هایی که وزن آنها حدود 5 میلی گرم است می تواند از این درختان در برابر حیواناتی که ابعاد آنها حدود یک میلیارد برابر ابعاد این مورچه ها است محافظت کنند.»
براساس گزارش تلگراف، این محققان پس از بررسی یک گونه از درخت اقاقیا به نام Acacia drepanolobium که به ندرت مورد هجوم فیلها قرار می گیرد به این نتایج دست یافتند.
پالمر افزود: «ما فکر کردیم که این واقعا جالب است که چرا ما اغلب فیلهایی را می بینیم که ترجیح می دهند از درختانی تغذیه کنند که محل زندگی مورچه ها نباشد. در حقیقت، فیلها از حرکت دسته جمعی مورچه هایی که به طرف آنها یورش می برند به شدت می ترسند.»
65 میلیون سال پیش، دایناسورها ناگهان از روی زمین محو شدند. تاکنون تصور میشد برخورد جسمی آسمانی به مکزیک عامل این انقراض بود، اما با کشف 2 گودال برخوردی بزرگ دیگر، به نظر میرسد حداقل 3 شهابسنگ بزرگ عامل این انقراض بوده است.
تحقیقات جدید نشان میدهد دایناسورها 65 میلیون سال پیش نه تنها با یک شهابسنگ، بلکه حداقل با برخورد 3 شهابسنگ به زمین نابود شدهاند.
دانشمندان پیش از این دو حفره بزرگ را که بر اثر برخورد شهابسنگ به زمین به وجود آمده بودند، یکی در خلیج مکزیک و دیگری در اقیانوس هند شناسایی کرده بودند؛ اما اکنون سومین محل برخورد شهابسنگ نیز در اوکراین کشف شده است.
به این ترتیب احتمالاتی مطرح شده که نشان میدهد دایناسورها ممکن است با مجموعهای از بارشهای شهابی بمباران شده و نسل آنها منقرض شده است. آخرین یافتهها در این زمینه در نشریه زمینشناسی و با تلاشهای پروفسور دیوید جلی از دانشگاه آبردین به چاپ رسیده است.
ادامه مطلب ...ابرها اشکال بسیارمتنوعی دارند و از الگوهای پیچیدهای تبعیت می کنند. هر یک از این توده ها میتوانند تأثیر منحصربهفردی روی شرایط آبوهوایی، گرمایش زمین و حیات اقیانوسی داشته باشند. به گزارش نشنال جئوگرافی، شناخت بهتر آنها میتواند به پیشبینی دقیق شرایط آبوهوایی و گرمایش زمین کمک کند.
آرایش تودههای ابر الگوهای منظمی دارد
این تصویر ماهوارهای ابرهای لانهزنبوری را بر فراز سواحل پرو نشان میدهد.
چنین توده بازی از ابرهای اقیانوسی به تکههای کوچک ابر که در فضای میانی آن واقع شدهاند اجازه نوسان و شکلگیری مجدد میدهد. در واقع این تکهها دائما در ارتباط با یکدیگر هستند و مطالعات تازه انجامشده توسط سازمان ملی هواشناسی و اقیانوسشناسی آمریکا نشان میدهد از الگویی هماهنگ برای ایجاد این تغییرات تبعیت میکنند.
ادامه مطلب ...اختاپوس مقلد، بدنش را به رنگ موجودات سمی در میآورد و حرکات پهنماهیها و مارماهیها را تقلید میکند. بدین ترتیب شکارچیان احتمالی خود را فراری میدهد.اما با وجود استتار، چه نیازی به این خودنمایی هست؟
رنگها و الگوهای حرکت، در طبیعت معانی مخصوص به خود دارند. مثلا رنگهای تند، وقتی با تعارض زیاد کنار هم قرار میگیرند، معمولا به عنوان هشدار تلقی میشوند. بسیاری از حیوانات سمی، از زنبورها گرفته تا مارهای سمی، نقش و نگارهایی با رنگهای مشخص و تند دارند، مثل ترکیب قرمز و مشکی. حتی قارچها و گیاهان هم از این قانون پیروی میکنند.
از سوی دیگر موجوداتی هم در طبیعت یافت میشوند که از این قوانین طبیعی به نفع خودشان استفاده کنند. یکی از این گونهها، اختاپوس مقلد اندونزی است. بر اساس گزارش ساینسدیلی، این اختاپوسهای مقلد میتوانند خود را به شکل گونههای دیگر حیوانات دریایی که در اطرافشان زندگی میکنند، درآورند؛ مثل پهنماهیها، شیرماهیها و مارهای آبی.
در واقع اختاپوس مقلد که در دنیای علم تاموکتوپس میمیکس (Thaumoctopus mimicus) نامیده میشود، نه تنها رنگ بدن خود را تغییر میدهد و روی بدنش راه راه سفید و قهوهای تندی ظاهر میکند، بلکه حرکات سایر گونهها را هم تقلید میکند و بدین ترتیب، شکارچیان احتمالی خود را با این هشدار دروغین که «من سمی هستم» یا «من موجودی که تو خیال میکنی نیستم»، از خودش دور میکند. این اختاپوس حتی بلد است خودش را کاملا پهن کند و درست مثل یک پهنماهی بدنش را تکان بدهد.
از سوی دیگر، این اختاپوسها مانند سایر خویشاوندان خود میتوانند به رنگ ماسههای بستر دریا دربیایند و بدین ترتیب استتار کنند، پس چرا خودنمایی را انتخاب کردهاند، در حالی که این روش خطرناکتر به نظر میرسد؟
محققین آکادمی علوم کالیفرنیا در پی جواب این سوال ژنتیک وتاریخچه تحول اختاپوسهای مقلد را بررسی کردهاند. آنها میگویند اجداد این اختاپوس اول یاد گرفتهاند که وقتی روی ماسه استتار میکردند و لو میرفتند، با تغییر رنگ خود به راه راه سفید و قهواهای، ناگهان شکارچی خود را در موقعیتی پیش بینینشده قرار بدهند و بترسانند. بعد کمکم حرکات مارماهیها و پهنماهیها را هم یاد گرفتند و در نهایت، کلا استتار را کنار گذاشتند و به تقلید روی آوردند.
اما چرا؟ این سوالی است که هنوز ما پاسخ آن را نمیدانیم. پژوهشگران همچنان در حال مشاهده دقیق این موجودات در آبهای اندونزی هستند تا شاید دلیل این خودنمایی را بهتر درک کنند.
بویی که هنگام هرس کردن گیاهان به مشام میرسد، سلاح دفاعی گیاهانی است که وقتی کرم ابریشم به آنها حمله میکند، با آزاد کردن آن، حشراتی را که دشمن بیولوژیک کرم ابریشم هستند، به یاری میطلبد.
گیاهان میتوانند با فراخواندن حشرات برای کمک، از مرگ خود بر اثر حمله کرمهای ابریشم جلوگیری کنند.
به گزارش بیبیسی، گیاهان تنباکو در طی دوران تکاملی به یک ساختار درخواست کمک شیمیایی دست پیدا کردهاند که میتواند حشرات غارتگر را برای حمله به مهاجمان خود فرا بخوانند.
محققان در نشریه ساینس فاش کردهاند که بزاق کرمهای ابریشم دارای مواد شیمایی است که باعث فعال شدن این سیستم اطلاعرسانی میشود. این سیگنالهای اصلاحشده باعث میشوند حشره Geocoris که از لاروها و تخمهای کرمهای ابریشم تغذیه میکند، به گیاه مورد حمله جذب شود و مهاجمان را نابود کند.
ادامه مطلب ...آیا تا به حال به مرگ یک وال فکر کردهاید؟ این موجودات غولپیکر که در سالهای اخیر جمعیتشان کاهش قابل توجهی پیدا کرده است در عمیقترین نواحی آبی جهان زندگی میکنند و این در حالی است که در طول حیات همواره اکوسیستمهای مختلفی را به همراه خود دارند،اما پس از مرگ، لاشه این حیوان در بستر اقیانوس آرام میگیرد تا دوره جدیدی از تاثیرگذاری این آبزی غولپیکر بر اکوسیستمهای اقیانوسی آغاز شود.
تنها همین نکته برای روشن شدن اهمیت موضوع کافی است که لاشه یک وال غولپیکر میتواند غذای مورد نیاز برای اکوسیستم بخصوصی را تا چندین دهه تامین کند.
به سال 1987 باز میگردیم. در آن سال گروهی از محققان در قالب یک سفر اکتشافاتی تا عمق قابل توجهی از آبهای دور از ساحل کالیفرنیای جنوبی نفوذ کردند. در آخرین سری از نفوذ به درون آب محققان با توده عظیمی به طول حدود 20 متر روبهرو شدند که از هر حیث برای آنها عجیب و نامانوس به نظر میرسید. کنکاش بیشتر و استفاده از نورافکنهای قدرتمند نشان داد این توده چیزی نیست جز اسکلت والی غولپیکر که بخشی از آن در بستر آب رسوب کرده بود. بررسی دقیق تصاویر به دست آمده از این اسکلت نشان میداد که حیوان سالها پیش مرده است. اما آنچه بیش از هر نکتهای موجب حیرت دانشمندان شده بود مجموعه حیات پر شور و هیجانی بود که لابهلای اسکلت طولانی وال به چشم میخورد. انبوهی از کرمها، حلزونها، نرمتنان و حتی صدفها، این نقطه از اقیانوس را به عنوان محل زندگی خود انتخاب کرده بودند، محلی که تا سالها بعد نیز مکان مناسبی برای ادامه حیات به شمار میآمد.
پس از یک سال، گروهی از دانشمندان بار دیگر
نوک دراز آبی 11،000 کیلومتر را در 8 روز بدون کوچکترین توقفی برای استراحت و تغذیه میپیماید، در حالی که بهترین هواپیمای ساخت بشر فقط میتواند 82 ساعت متوالی روی هوا بماند. راز این پرواز طولانی چیست؟
پرندگان مهاجر اغلب در سال دو بار دست به پروازی طولانی میزنند. این پروازهای طولانی، شگفتانگیزند اما شاید آنچه بیش از همه تعجب ما را برمیانگیزاند، توانایی این پرندگان در طی مسافتهای طولانی بدون استراحت است. شاید بتوان گفت اعجابآورترین این نوع پروازها به گونهای از پرندگان تلیله به نام نوک دراز آبی دم نواری تعلق دارد.
بر اساس گزارش ساینسدیلی، نوک دراز آبی دم نواری هر سال پاییز از آلاسکا به سمت سواحل زلاندنو پرواز میکند و بهار سال آینده این مسیر را برمیگردد، مسافتی در حدود 11،000 کیلومتر، بدون کوچکترین توقفی برای استراحت و یا حتی خوردن غذا. پیمودن این مسافت طولانی بدون وقفه حتی در بین پرندگان مهاجر هم رکوردی بینظیر به حساب میآید.
بر اساس این گزارش، این پرنده خیلی خیلی از بهترین هواپیماهای ساخت بشر جلوتر است. بهترین نمونه هواپیمای انسانساز که از انرژی خورشیدی استفاده میکند، میتواند 82 ساعت یعنی حدود سه روز و نیم روی هوا بماند، در حالی که نوک دراز آبی 8 روز کامل در سفر است. اما راز این توانایی چیست؟
خیلیها معتقدند این پرنده میتواند خیلی کم انرژی مصرف کند: تنها 0.14 درصد از وزنش در هر ساعت از پرواز طولانیاش. اما این دلیل کافی به نظر نمیرسد.
از دیگر موارد مطرح شده، شکل ایرودینامیک بدن این پرنده است که باعث میشود مقاومت هوا در برابرش بسیار کمتر شود. همچنین برخی به اهمیت سرعت پرواز در این پرندهها اشاره نمودهاند. در دنیای حیوانات، از نظر میزان مصرف انرژی میتوان نوک دراز آبی را با مارماهیها مقایسه کرد که حتی خیلی کمتر از این پرنده انرژی مصرف میکنند، اما مارماهیها خیلی در سفر کند هستند و اگر قرار بود این 11،000 کیلومتر را بپیمایند، 345 روز طول میکشید.
با وجود فرضیههای مطرح شده، این که چهطور این پرنده میتواند 8 روز کامل میزان مصرف انرژی بدنش را به نحوی تنظیم نماید که نیازی به استراحت و تغذیه نداشته باشد، هنوز پر از معما و شگفتی است.
اولین نمایشگاه عکس زیر آبی دنیا در اعماق آبهای دریاچه ای واقع در غرب کشور لیتوانی گشایش یافت.
علاقمندان هنر عکاسی و غواصی می توانند از اولین نمایشگاه عکس زیر آبی دنیا در زیر آبهای دریاچه "پلاتیلیا" در لیتوانی لذت ببرند.
درحال حاضر 20 عکس از هنرمندان در این نمایشگاه زیر آبی به نمایش در آمده است اما در آینده قرار است شیشه کاری، نقاشی آبرنگ و مجسمه نیز در این محل دیدنی واقع در غرب لیتوانی به نمایش گذاشته شوند.
براساس گزارش خبرگزاری فرانسه، رئیس آکادمی غواصی منطقه اظهار داشت: "شیفتگان می توانند هنر را به روش کاملا متقاوتی در زیر آب تجربه کنند."
غواصان منطقه پس از آنکه تصاویر مراسم ازدواج یک زوج را که در زیر آب برگزار شده بود دیدند ایده برگزاری نمایشگاه هنری در زیر آب را ارائه کردند
قورباغه کوچکی که به زحمت به اندازه یک نخود میشود، بالاخره بعد از سالها زندگی روی زمین، با خواندن آواز لب جادهای در یکی از جزایر آسیا کشف شد. این قورباغه، کوچکترین موجود کهنسال زمین لقب گرفته است
دانشمندان بهشکلی تصادفی توانستند کوچکترین قورباغه جهان را در برونئی کشف کنند. آنها در ابتدا فکر کردند این موجود کوچک که بیش از 15 میلیمتر طول ندارد، بچه قورباغه دیگری است، اما زود متوجه شدند که این گونه، خودش بالغ و متعلق به گونهای جدید است. برای این که اندازه این قورباغه کوچک مشخص شود، آن را روی سر یک مداد معمولی قرار دادهاند.
به گزارش ساینسدیلی، این آواز خواندن قورباغه در نزدیکی جاده جنگلی بود که منجر به کشف آن شد. به گفته محققان موسسه تنوع زیستی و حفاظت محیطی دانشگاه مالزی و زیستشناسان موزه هامبورگ، این دوزیست کوچک که اندازهاش در بزرگسالی تقریبا به اندازه یک نخود میرسد، بیش از صد سال سن دارد!
این موجودات در جنگلهای پر از گیاهان کوزهای برونئی زندگی میکنند. آنها تخمهای خود را روی بدنه کوزههای این گیاهان میریزند و نوزادانشان درون آبی که داخل کوزهها جمع میشود پرورش مییابند. دانشمندان موجود کوچک را میکروهیلا نپنتیکولا نامیدهاند. جثه بسیار کوچک این موجودات باعث میشود که پیدا کردنشان در طبیعت اصلا کار سادهای نباشد.
اصولا سر و صدای محیط پیرامون در درازمدت به ایجاد ضایعات فیزیولوژیک در انسان منجر شده و گاه آثارشان به صورت خستگی، خواب آلودگی، توهم و حتی حملات عصبی تظاهر مینماید. آلودگی صوتی در عصر تکنولوژی اما به عنوان شایعترین علل کاهش شنوایی عصبی اکتسابی نیز مطرح است و البته هنگامی که این بیماری به گوش آسیب رساند، دیگر قابل درمان نبوده و متاسفانه افراد آلوده به صوت زمانی متوجه مرض خود میشوند که بیماریشان به مراحل حاد رسیده و غیرقابل بازگشت شده است.
اساسا شلوغی زیاد و آلودگی صوتی نوعی عامل استرسزای بیولوژیک و از عوامل تحریک و تخریب سلسله اعصاب است که نه تنها بر سیستم شنوایی که بر کل بدن آدمی و روان او تاثیرات مخرب خواهد گذاشت. اکثر افراد به نوعی به سر و صداهای ناهنجار محیط زندگی خود به مرور عادت کرده و از آنجا که پارادایم آلودگی صوتی را جزءلاینفک زندگیشان میپندارند لکن ناراحتی ناشی از مضرات آن را چندان حس نمیکنند. در نهایت اختلالات هورمونی و عدم سلامت که یکی از نمادهای عینیاش کاهش شنوایی است سبب شده تا شخص نتواند با مردم و جامعه اطرافش ارتباط موثر و کارآمد برقرار نموده که این به نوبه خود باعث کاهش کیفیت زندگی و سلامت روحی و بهداشت روانی او می شود و باری بر دوش اجتماع و افراد در واقع آن خواهد گذاشت.
امروزه در جوامع پستمدرن، آلودگی صوتی به دلیل ناملموس بودن و بیتوجهی افکار عمومی و عادت به شنیدن صداهای غیراستاندارد در زندگیهای به اصطلاح نوآر و آوانگارد و این که تحمل آلودگی صوتی و مدارای صوتی از خصایص و ویژگیهای زندگی در کلانشهرها محسوب میشود لذا این پدیده پر صدا به چالشی خاموش و اصطکاکی فرسایشی مبدل شده است. هرچند در جهان صنعتی امروز و بویژه در کشورهای توسعهیافته سر و صدای زیستمحیطی شامل اصوات ناشی از ترافیک جادهای، ترافیک هوایی و قطارها، صنایع، ساخت و سازها و فعالیتهای معمول است لکن کارشناسان عوامل موثر در ایجاد آلودگی صوتی در ایران و بخصوص تهران را خودروها و موتورسیکلتها دانسته و به علاوه بوقهایی با اصوات گوشخراش و متفاوت عاملی دیوانهکننده در میان عوامل ایجاد آلودگی صوتی به شمار میآیند.
از مضرات آلودگی صوتی همین بس که تحقیقات نشان میدهد حتی رشد گیاهان نیز بر اثر سر و صدای بلند بشدت کاسته شده و در مورد جانوران هم مهاجرت بیموقع حیات وحش و پرندگان، سقط جنین، خونریزی گوش، بیاشتهایی، بروز حالات پرخاشگرانه، کاهش شیر در موجودات شیرده و کوتاهی طول عمر از جمله اثرات سر و صداهای ناهنجار بر جانوران است. آلودگی صوتی اجسام بیجان را نیز بینصیب نگذاشته و لذا از اهم آثار آلودگی صوتی و ارتعاشات اجسام بیجان میتوان به شکسته شدن شیشهها و ایجاد شکاف در ساختمانها اشاره نمود.
با توجه به شاکله اصلی «اصل پنجاهم قانون اساسی» جمهوری اسلامی ایران، حفاظت محیط زیست که هم نسل امروز و هم نسلهای بعدی میبایست در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند وظیفهای عمومی تلقی شده و از اینرو فعالیتهای اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، جرم و لذا ممنوع است. هم اینک در شرایطی بهسر میبریم که اخباری مبنی بر اعلام فهرست حدود 600 نقطه خارج از حد استاندارد آلودگی صوتی در تهران منتشر شده و نشانه هشداری جدی برای همه شهروندانی است که در شرایط نابسامان هشدار و فرابحرانی روزگار را سپری میکنند.
سازمان ناسا قصد دارد با استفاده از راداری جدید به بررسی لحظه به لحظه تغییرات ایجاد شده در گسل «سن آندریاس» پرداخته و زمان احتمالی وقوع زلزله ای عظیم در کالیفرنیا را پیش بینی کند.
رادار جدید سازمان فضایی آمریکا می تواند زمان زلزله عظیم کالیفرنیای جنوبی را پیش بینی و تعیین کند.
دانشمندان لابراتوار Jet Propulsion ناسا اعلام کردند استفاده از راداری جدید به منظور دستیابی به تصاویر سه بعدی از گسل «سن آندریاس» (گسل قاره ای تغییر شکل یافته که به طول 800 مایل در میان کالیفرنیا امتداد یافته است) را آغاز کرده اند.
این رادار به انتهای جتی متصل شده و در ارتفاع 13کیلومتری از سطح زمین به پرواز درآمده است تا بتواند ارتفاع دقیق سطح را در امتداد گسل اندازه گیری کند.
دانشمندان ناسا اعلام کردند این گسل بخش به بخش نقشه برداری شده و این نقشه برداری برای بارها تکرار خواهد شد تا بتوان با کمک آن تغییرات ایجاد شده در پوسته زمین و همچنین تفاوتهای قابل مشاهده میان رصد های قدیمی تر و جدیدتر را تعیین کرد.
بر اساس گزارش فوکس نیوز، طی این عملیات تحقیقاتی دانشمندان انتظار دارند تغییرات آرام سطح گسل که در ایجاد و آزادسازی امواج لرزشی در میان گسل نقشی اساس به عهده دارند را ردیابی کنند.
تخم پرندگان ابتدا سفید بوده، اما با گذشت زمان رنگی و طرحدار شده است. پرندگان تفاوتهایی را در رنگ تخمها میبینند که ما نمیتوانیم ببینیم. چه دلیلی باعث شده که تخم پرندگان از سفید به رنگی تغییر کند؟
انسانها در شبکیه چشم خود سه نوع گیرنده نوری دارند که مسئول تشخیص رنگهای مختلف هستند. به علاوه طیف امواج خاصی از نور برای ما قابل دیدن هستند که ما به آنها نورهای مرئی میگوییم. دو سر این طیف که فروسرخ و فرابنفش خوانده میشوند برای ما قابل دیدن نیستند. اما بسیاری از حیوانات در این زمینه در مقایسه با ما انسانها توانایی بالاتری دارند.
بر اساس گزارش لایوساینس، پرندهها برخلاف انسان چهار نوع سلول گیرنده رنگ در شبکیه دارند و میتوانند نورهای فرابنفش را هم ببینند. بنابراین آنها طیف گستردهتری از رنگها را در مقایسه با انسانها میبینند. به نظر میرسد که این توانایی، باعث میشود آنها تخمهایشان را خیلی متفاوت از آنچه ما میبینیم ببینند.
محققین دانشگاه نیویورک در مطالعه خود بیش از 2000 تخم را از 251 گونه پرنده مختلف مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که اغلب تنوع رنگی تخمها در همان طیف رنگی است که ما انسانها هم میتوانیم ببینیم، اما وقتی پای تمیز تخمها از هم و جدا کردن تخمهای گونههای مختلف در موارد کاربردی و حیاتی در میان باشد، تفاوت رنگ تخمها بیشتر در طیف نورهای با طول موج کوتاه یا همان نورهای فرابنفش است که ما نمیبینیم. برای مثال، تفاوت عمده تخمهای پرنده فاخته با تخم سایر پرندگان در طیف نورهای فرابنفش قرار میگیرد. فاخته تخمهای خود را در لانه پرندگان دیگر میگدارد تا آنها جوجههایش را بزرگ کنند. برخی پرندگان به این تفاوت اهمیت نمیدهند اما برخی هم این تخمهای ناخوانده را رد میکنند.
به اعتقاد این محققین، تخمهای پرندگان قدیمی همه سفید بودهاند و در طی تاریخ تحول آنها، به دلیلی ارزش حیاتی که داشته، کمکم رنگ و نقش و نگارهای رنگی به تخمها اضافه شده است.
اما رنگ پوسته تخم پرندگان از کجا میآید؟ این رنگ از دو رنگدانه میآید: رنگدانه بیلیوردین سبز- آبی و رنگدانه پروتوپورفیرین قرمز- قهوهای که هر دو از هموگلوبین ساخته میشوند. این که چهطور این دو رنگدانه با هم ترکیب میشوند و این همه رنگهای مختلف را به وجود میآورند هنوز یک معما است.
محققین باور دارند که تنها یک فرضیه، مثلا فرضیه اهمیت رنگ تخمها برای تشخیص تخمهای خود، نمیتواند توضیحی کافی برای پدید آمدن رنگ روی تخم پرندگان در طول تاریخ تحول آنها باشد.
شواهد تازهای که از بررسی جمجمه و دیگر استخوانهای به جامانده از لاکپشت های شاخدار و غولپیکر دوره چهارم زمینشناسی به دست آمده نشان میدهد انسان با شکار این خزندگان باعث انقراض آنها شده است.
لاکپشتهای غولپیکر و شاخدار ساکن سواحل جنوبی اقیانوس آرام آخرین بازماندگان این خانواده از انقراض های پیدرپی روی زمین بودند. شواهدی که پیش از این به دست آمده بود نشان میداد آنها که احتمالا گیاهخوار بودهاند، 30 تا 40هزار سال پیش منقرض شدهاند.
دانشمندان تاکنون تغییر شرایط آبوهوایی را عامل اصلی از میانرفتن این خزندگان غولپیکر 500 کیلویی میدانستند. اما کاوشهای تازه و کشف بقایای لاکپشتهایی که جمجمه و استخوانهای آنها نشان میدهد شکار شدهاند؛ باز هم دخالت انسان را در انقراض یک گونه منحصربهفرد اثبات میکند.
به گزارش نیوساینتیست، تخمین عمر استخوانها که با استفاده از محتوای کربن آنها انجام شده، نشان میدهد آخرین بقایای یافتشده از این جانداران بین 2890 تا 2760 سال قدمت دارد. این در حالی است که انسان اولینبار حدود 3000 سال پیش به این منطقه پا گذاشته است. تراور ورثی از دانشگاه نیوساوثولز در سیدنی، استرالیا که این استخوانها را کشف کرده است، میگوید: «انسان تنها به 2 قرن برای انقراض این جانداران نیاز داشته است».
کشف یک فسیل بسیارکوچک 650میلیون ساله که ساختاری شبیه به بافت اسفنجها دارد این فرضیه را تقویتکرده که حیات پرسلولی میلیونها سال پیش از تصور ما شکلگرفته و به آغاز یخبندان شدید دامنزده است.
پیش از این هم یافتههای علم ژنتیک نشان میدادند که اسفنجها باید ابتداییترین حیوانات روی کره زمین باشند و پیش از اینکه تنوع حیاتی گسترده در دوره کامبرین آغاز شود ساکن این کره خاکی شده باشند اما تاکنون فسیلی برای اثبات این ادعا کشف نشده بود.
به گزارش نیوساینتیست، آدام مالوف زمینشناس دانشگاه پرینستون و همکارانش موفق شدهاند قدیمیترین سنگواره روی زمین را با قدمتی 650میلیون ساله در کوههای منطقه فلیندرز استرالیا کشف کنند. مالوف در حالیکه به توده بسیارکوچکی از حبابهای فسیل شده که گمان میرود بازمانده یک اسفنج ماقبل تاریخ باشد اشاره میکند، میگوید: «گمان میکنم قدیمیترین فسیل روی زمین را کشف کردهایم».
مطابق بررسیهای ژنتیکی حتی روند تکامل در اسفنجها نیز پیش از آغاز تنوع زیستی گسترده حیات در حدود 542 میلیون سال پیش آغاز شده است. بررسیها نشان میدهند سن این سنگواره باید بین 640 تا 650میلیون سال باشد. در واقع این فسیل حدود 90میلیون سال قدیمیتر از کهنسالترین فسیل یافت شده است.
مالوف و همکارانش برای تشخیص بهتر این توده طرحی سهبعدی از آن تهیه کردهاند. این تصویر سهبعدی نشان میدهد فسیل کشفشده ترکیبی از بخشهای نامتقارن است که به وسیله کانالهای باریکی قطع شدهاند. مالوف معتقد است در این سنگواره بقایای اسفنج با پوششی از استروماتولیت که از اتصال مواد رسوبی با یک بستر جلبکی یا پوششی از سیانو باکترها تشکیلشده ادغام شده است. استروماتولیتها از لحاظ بازه زمانی اغلب متعلق به دوران پرکامبرین هستند که این فسیل میتواند در اواخر این دوران شکل گرفته باشد.
مارتین برایسر از دانشگاه آکسفورد که فرضیه آغاز عصر یخبندان به دست حیات ابتدایی روی زمین را مطرح کرده است میگوید: «پیدا شدن این فسیل میتواند تأییدی بر این فرضیه باشد. چندین میلیون سال پس از ظهور اسفنجها روی زمین کریوژنیان یکی از سختترین اعصار یخبندان روی زمین شکلگرفته که بسیاری از گونههای اولیه حیات را از میان برده است و من فکر میکنم عدم وجود جانداران پرسلولی و تولید دیاکسیدکربن حاصل از متابولیسم آنها در کنار مرگ جانداران تکسلولی درون دریاها و اقیانوسها و جذب دیاکسیدکربن هوا باید به سرمایش زمین دامنزده باشد. اسفنجها هم میتوانند بخشی از این حیات ابتدایی بوده باشند».
برایسر این کشف تازه را فوقالعاده توصیف میکند اما معتقد است این ساختار میتواند به فسیلهای دیگری مانند فسیل یک تکسلولی بزرگ یا کپکهای لزج متعلق باشد.
این فسیل اسفنج های کشف شده در استرالیا، حداقل 70 میلیون سال قدیمی تر از کهن ترین رکوردهای فسیلی کشف شده است.
این تیم تحقیقاتی کاوش هایی را در مناطق نیمه خشک رشته کوههای فلیندرز در جنوب استرالیا انجام داده است.
این گروه با جستجو در این منطقه به دنبال شواهدی درباره وضعیت حیات جهان در 650 میلیون سال پیش بودند. این زمان کمی قبل از "عصر یخبندان" است، یعنی زمانی که تمام زمین پوشیده از یخ بود.
همیشه تصور بر این بود که در این دوران فقط جلبک ها و باکتری ها می زیستند، نه حیوانات ساده ای حتی با این شکل اولیه.
در ابتدا دانشمندان فکر می کردند که به لکه های فسیل شده ای از گل و لای دست یافته اند، اما اشکال و الگوها تکرار شده آنها را بیشتر به این تصور که اینها آثار حیات است نزدیک می کرد. این تیم مطالعاتی را بر روی حیواناتی که قبل از عصر یخبندان در زمین وجود داشتند، انجام داد.
دکتر آدام مالوف از دانشگاه پرینستون در آمریکا که هدایت این تیم تحقیقاتی را بر عهده دارد معتقد است که یافته های به دست آمده بر ظهور اولیه جانوران در قبل از "عصر یخبندان " تاکید می کند.
اگر نتایج تحقیقات به دست آمده همان چیزی باشد که دکتر مالوف بر آن تاکید می کند، در این صورت این یافته ها می تواند دستاورد مهمی باشد.
دکتر مالوف معتقد است نباید تصور کنیم که حیات جانوری پیش از عصر یخبندان شکل گرفته، در عصر یخبندان از بین رفته و دوباره پس از عصر یخبندان شکل گرفته است.
یافته های به دست آمده می تواند قطعه ای مهم برای تکمیل دانش ناقصی باشد که حیات اولیه را، که به شکل موجودات تک سلولی بوده، به حیات پیچیده انسانی و جانوری فعلی مرتبط می کند.
اما چگونه می توان چنین دوره زمانی سرگیجه آوری را با ارقام و اعداد توصیف کرد؟
دایناسورها حدود 65 میلیون سال پیش ناپدید شدند. و این اسفنج های کوچک احتمالا ده بار پیشتر از آن زمان زندگی می کردند.
فیتوپلانکتونهای سطح اقیانوسها رنگدانههای سبزی دارند که در تامین غذا و گرفتن انرژی از خورشید نقش دارند. به نظر میرسد این رنگدانهها همچنین در شکلگیری توفانهای شدید مناطق گرمسیری هم سهم دارند اغلب وقتی میخواهیم اقیانوسها را توصیف کنیم از کلمه آبی برای رنگ آن استفاده میکنیم، اما اقیانوسها واقعا به طور خالص آبی رنگ نیستند و مایههایی از رنگ سبز هم دارند. در واقع، این رنگ سبز خیلی هم مهم و تعیینکننده است، دست کم در مورد توفانها که این طور به نظر میرسد!
از وقتی در مورد گیاهان و فوتوسنتز در مدرسه میخواندید، اسم کلروفیل را به خاطر دارید؟ کلروفیلها رنگدانههای سبز کوچکی هستند که در سلولهای زنده زیادی از جمله موجودات تکسلولی دریایی که فیتوپلانکتون نامیده میشوند، وجود دارند. کار کلروفیلها این است که نور خورشید را به مواد غذایی تبدیل نمایند که در مورد کلروفیلهای موجود در اقیانوس، این مواد غذایی کل سیستم تغذیه موجودات دریایی را به نوعی تحت تاثیر قرار میدهد. جالب اینجاست که دلیل رنگ سبز اقیانوسها هم وجود همین کلروفیلهای کوچک در فیتوپلانکتونهای سطح آب است.
بر اساس گزارش ساینسدیلی، محققین آزمایشگاه دانشگاه پرینستون واقع در نیوجرسی به این نتیجه رسیدهاند که سبزی اقیانوسها تاثیر مستقیمی بر توزیع توفانهای مناطق گرمسیری دارد.
به گفته این محققین، وقتی در منطقهای از اقیانوس، تراکم کلروفیلها کم میشود و در نتیجه رنگ آن قسمت سبزی کمتری دارد، میزان شکلگیری توفانها در این منطقه در حد چشمگیری کاهش مییابد. از آنجا که چندی پیش برخی مطالعات چین عنوان کردند که میزان فیتوپلانکتونهای موجود در اقیانوسها در حال کاهش است، این محققین در مطالعه دیگری، تاثیر کاهش فیتوپلانتونها و در نتیجه رنگ سبز اقیانوسها را از طریق شبیهسازی بررسی کردند.
یکی از فرضیههای موجود، این است که وقتی کلروفیل کم شود، نور کمتری در سطح آب اقیانوس جذب میشود و در نتیجه مقدار بیشتری از نور خورشید به اعماق اقیانوس میتابد. به همین دلیل هم آب سطحی خنک باقی میماند. سطح آب خنک از یک طرف به معنای انرژی کمتر و از طرف دیگر به معنای هوای خشکتر در بالای سیستم است که هر دو عامل باعث میشوند یک توفان به راحتی شکل نیگرد و یا دست کم به آسانی رشد نکند.
با افزایش دمای سطح، مرجانهای آبهای اندونزی با سرعت بیسابقهای در حال مردن هستند به طوری که پیشبینی میشود تا چند ماه آینده اثری از این موجودات در منطقه باقی نماند. اکوسیستم منطقه به شدت در خطر است
به دنبال بالا رفتن دمای زمین به طور گسترده، تعادل زیستی بسیاری از مناطق در حال بر هم خوردن است. یکی از این مناطق که به نظر میرسد بسیار تحت تاثیر گرمایش جهانی قرار گرفته است، اندونزی است. این بار مسئله به آبهای اندونزی مربوط میشود.
بر اساس گزارشی که ساینسدیلی منتشر کرده، به دنبال تغییرات آب و هوایی از جمله بالا رفتن دمای سطح آب، بخش وسیعی از مرجانهای این آبها دارند سفید میشوند. سفیدشدگی مرجانها پدیدهای است که وقتی اتفاق میافتد که جلبکهایی که درون مرجانها زندگی میکنند آنها را ترک کنند. در برخی موارد، این سفیدشدگی ترمیم میشود و مرجان به زندگی خود برمیگردد. اما در بسیاری موارد هم مرجان میمیرد.
بررسیهای محققین نشان میدهد که مرجانهای آبهای اندونزی با سرعتی بیسابقه در حال مردن هستند. سنجشهای اولیه نشان دادهاند که 80 درصد این مرجانها مردهاند و تخمین زده میشود که نسبت قابل توجهی از گونههای باقیمانده هم طی چند ماه آینده جان خود را از دست بدهند.
همه این تغییرات بر اثر افزایش 4 درجهای دمای سطح آب دریای آندامان در مقایسه با میانگین دمای سطحی این دریا طی مدتهای طولانی اتفاق افتادهاند. آبهای این دریا به سواحل میانمار، تایلند، جزیره آندامان و نیکوبار و شمال غربی اندونزی ختم میشود.
مرجانها از مهمترین موانع فجایعی چون سونامی به شمار میآیند.
امروزه بحث های زیادی پیرامون مسائل زیست محیطی همانند جمع آوری زباله، جلوگیری از آلودگی هوا و جمع آوری و تصفیه فاضلاب و بسیاری موارد دیگر صورت می گیرد و برای کاهش اثرات زیانبار آنها نیز تلاش های زیادی انجام می پذیرد. اما در این میان بسیاری از مسائل دیگر هم وجود دارند که به آنها توجهی نمی شود. آلودگی صوتی از مواردی است که گرچه بعضی مواقع در مورد آن صحبت می شود اما کار خاصی برای کاهش این نوع آلودگی انجام نگرفته است در صورتی که به عنوان یک تهدید جدی برای سلامتی محیط و انسان ها تلقی می گردد. نوفه یا سر و صدا واژه ای است که برای توضیح وضعیت صدا در زمان های به خصوص به کار می رود. صدا، انرژی اکوستیکی است که به وسیله اجسام متحرک یا نوسان کننده در فضا ایجاد می شود. تعریف نوفه براساس جنبه های فیزیکی صدا ممکن نیست، چرا که یک صدا می تواند در یک لحظه «خواسته» باشد، در صورتی که در شرایط دیگر یا برای همان افراد «ناخواسته» باشد و به عنوان نوفه تلقی شود و لذا به دلیل مطرح شدن عوامل ذهنی و فیزیولوژیکی و حالات درونی ارائه تعریف برای آن مشکل است. اما به طور کلی به صداهای ناخواسته یا آزاردهنده که به هر دلیلی بر فعالیت های روزانه ما اثر
ادامه مطلب ...هرچند مردم جنوب کشور و استان بوشهر به گرمای 40 تا 50 درجه عادت دارند اما آنچه مردم جنوب را در این فصل آزار می دهد و زندگی را به کامشان تلخ می کند شرجی و رطوبت بالای هواست که گاهی تا 90 درصد هم می رسد.
به گزارش خبرنگار مهر در بوشهر، این روزها آب و هوای بوشهر همانند سونایی گرم و مرطوب است که با حضور 2 تا 3 دقیقه ای در هوای آن تمام لباسهای شما خیس خواهد شد.
گرمای سوزان استان بوشهر که در ظهرها از شدت بیشتر برخوردار می شود همانند بخار آب جوشی است که اگر فردی به صورت مداوم در معرض آن قرار بگیرد، دچار سوختگی پوست و بیماریهای حاصله از آن خواهد شد
فیلها سالها است که آموختهاند انفجار دینامیت فقط صدای بلندی دارد و برای آنها بیخطر است. اما انسانها شکارچی فیلها و دشمن درجه یک آنها هستند و فیلها به خوبی این موضوع را درک می کنند
فیلها بر خلاف جثه بسیار بزرگی که دارند، موجودات آرامی هستند که از بشر آسیبهای فراوانی خوردهاند. شاید به همین دلیل هم این همه از انسانها میترسند. محققین دانشگاه کورنل واقع در نیویورک آمریکا در مطالعهای جالب و تعجبآور به این نتیجه رسیدهاند که فیلها از آدمها خیلی بیشتر از صدای انفجار دینامیت میترسند، در حدی که به خاطر حضور انسانها برنامه و رفتار طبیعی روزمره خود را به هم میریزند اما نسبت به صدای انفجار دینامیت هیچ عکسالعمل خاصی مبنی بر ترس از خود نشان نمیدهند، این در حالی است که صداهایی مانند انفجار دینامیت برای اغلب موجودات یک صدای تهدید کننده و ترسناک به حساب میآید.
بر اساس گزارشی که نیوساینتیست منتشر کرده، این مطالعه در یک پارک ملی واقع در نزدیکی مناطق اکتشاف نفت انجام گرفته است. محققین متوجه شدهاند که زمانهایی هم به نظر میرسد عملیات اکتشاف و انفجار دینامیتها فیلها را میترساند، در واقع زمانهایی است که انسانها زیاد رفت و آمد دارند و در واقع انسانها دلیل ترس هستند نه انفجار دینامیتها.
این محققین میگویند این فیلها به احتمال زیاد طی سالهای طولانی یاد گرفتهاند که صدای انفجار فقط یک صدای بلند است و در حقیقت هیچ خطری برای آنها ندارد در حالی که انسانها سالها است که آنها را شکار میکنند و دشمن درجه یک فیلها به حساب میآیند و فیلها این را خیلی خوب میدانند.
در جنگلهای آمازون گونه تازهای از میمونهای تیتی پیدا شده که مانند گربه خرخر میکند. این میمونها تکهمسرند و به همسر خود کاملا وفادارند، ویژگی بارز و نادری که توجه محققین را به خود جلب کرده است
ما انسانها همچنان در حال کشف سیاره خاکی خودمان و موجودات روی آن هستیم و هر از گاهی، که خیلی هم فواصل طولانی ندارند، گونههای کاملا جدیدی از جانوران را کشف میکنیم. این بار نوبت یک گونه جدید از میمونهای موسوم به میمونهای تیتی است که گفته میشود در جنگلهای آمازون زندگی میکنند. این گونه جدید که کالیسبوس کاکتنسیس نامیده شده، بیستمین گونه از میمونهای تیتی است که تا به حال کشف شدهاند.
ادامه مطلب ...برگها محل زندگی حشرات فراوانی از جمله شتهها است. اما وقتی گیاهخواری مانند بز تصمیم میگیرد از این برگها تغذیه کند، شتهها پروتئین غذایی اجباری هستند که به غذای او اضافه میشوند یا فرار میکنند؟
روی گیاهان مختلف انواع و اقسام حشرات ریز مانند شتهها زندگی میکنند که اغلب هم به نظر نمیآید چندان تمایلی به حرکت و جابهجا شدن داشته باشند. اما وقتی یک موجود غولپیکر گیاهخوار مانند بز از راه میرسد و با ولع تمام خانه این حشرات را میجود و میبلعد، سرنوشت آنها نابودی و خورده شدن است؟
به نظر میرسد این موضوع برای گروهی از دانشمندان جالب شده و آنها تصمیم گرفتهاند که جواب این سوال را پیدا کنند. بر اساس گزارش ساینسدیلی، مشاهدات محققین دانشگاه هیفا نشان میدهد که شتهها به محض احساس خطر خود را به روی زمین میاندازند و از خورده شدن فرار میکنند. اما شته چه طور میفهمد که سر و کله یک حیوان بزرگ گیاهخوار پیدا شده؟
جوابهای ممکن زیادی وجود داشت: شاید سایه حیوان را درک میکند، یا تکان خوردن گیاه را میفهمد یا ..... محققین به تفکیک هر کدام از این جوابهای احتمالی را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که مهمترین عاملی که به شتههای ریز هشدار میدهد تا جان خودشان را بردارند و با یک سقوط آزاد از مرگ فرار کنند، نفس حیوان گیاهخوار است. آنها حتی فرضیه خود را با ابزارهای تنفس مصنوعی مورد ارزیابی قرار دادند و مطمئن شدند که موجودات ریزی که روی برگهای گیاهان زندگی میکنند، میتوانند درست به موقع نفس گیاهخواران را حس کنند و در واکنشی سریع از روی برگ به روی زمین بپرند تا خورده نشوند.
مطالعات جدید نشان میدهند ماهیها با نگاه کردن در آینه و دیدن تصویر خود در سطح صیقلی بشدت هراسان میشوند. مطالعات دانشمندان نشان میدهد فعالیت منطقهای از مغز ماهیها که با ترس در ارتباط است، زمانی که ماهیها در مقابل آینه قرار میگیرند، نسبت به زمانی که دو ماهی از پشت شیشهای شفاف در برابر یکدیگر قرار میگیرند بسیار بیشتر است، با این حال در هر دو موقعیت ماهیها واکنش فیزیکی مشابهی از خود نمایش داده و با نمایش دادن چهرهای تدافعی از خود سعی میکنند با ماهیای که در مقابلشان قرار دارد، چه ماهی واقعی و چه تصویر خود ماهی، مبارزه کنند. محققان دانشگاه استنفورد برای مطالعه این رفتار آزمایشی را ترتیب دادند که در آن از نوعی ماهی گرمسیری به نام Cichlid استفاده شد. 2 ماهی در مخزنی قرار میگرفتند که به واسطه دیواری شیشهای به دو نیم تقسیم شده بود و به این شکل ماهیها تماس مستقیمی با یکدیگر نداشتند. در بخشهایی دیگر، این دیواره توسط آیینهای جایگزین میشد. نتایج نشان داد ماهیها در واکنش به قرارگیری در این موقعیت تلاش میکنند با دشمن واقعی یا مجازی خود که در واقع تصویری از خودشان است، مبارزه کنند. سپس دانشمندان با آزمایش میزان تستسترون خون و دیگر هورمونهای مرتبط با پرخاشگری این جانداران و بررسی قسمت آمیگدالای مغز ماهیها که با ترس در ارتباط است، دریافتند هر دو ماهی از مقادیر بالایی از تستسترون برخوردارند، اما تنها فعالیت در آمیگدالای مغز ماهیهایی که با بازتاب تصویر خود مبارزه میکردند، بسیار بالاست. بر اساس گزارش لایو ساینس، دانشمندان این فعالیت غیرمنتظره در مغز ماهیها را شگفتانگیز و جالب توجه خوانده و اعلام کردند هرگز انتظار مشاهده چنین تفاوتی را در فعالیتهای مغزی ماهیها نداشتهاند؛ تفاوتهایی که میتواند نشاندهنده شباهتهای بیشتری میان ذهن ماهیها و انسان باشد. |
مطالعات جدید نشان می دهند ماهی ها نیز به کشاورزی علاقمندند و مزارعی دارند که با دقت و جدیت تمام به نگهداری و وجین محصولات آن مشغولند.
به گزارش دیسکاوری ، بر اساس مقاله ای که برای انتشار در نشریه BMC Evolutionary Biology پذیرفته شده است گونه ای از دوشیزه ماهی ها به نام ماهی کشاورز تیره ، مزارعی از جلبک های سرخ دارند و ماهی و جلبک در این مزارع از حضور یکدیگر استفاده می کنند.
چنین ارتباط سودمندی یعنی نگهداری ماهی از جلبک و تامین غذای ماهی توسط جلبک نمونه آشکاری از همزیستی مسالمت آمیز است و این کشف جدید نمونه ای نادر از آن را در میان آبزیان در محیطهای دریایی به نمایش گذاشته است.
«هیروکی هاتا» از دانشگاه «ایمه» حین مطالعات خود مشاهده کرده است که این ماهی ها از قلمرو خاصی که جلبک های سرخ در آنها روئیده اند در برابر ماهی های مهاجمی مانند خارپوستان دریایی و دیگر ماهی ها محافظت و دفاع می کند.
به گفته «هاتا» این کشاورزان سخت کوش بر روی کشت جلبک های خوردنی تر کار می کنند که حاصل آن کاشت گونه هایی خاص از جلبک ها خواهد بود.
«هاتا» به همراه دیگر محققان با شگفتی شاهد این پدیده بوده اند که ماهی کشاورز جلبک های ناخواسته را از میان مزرعه اش وجین کرده و به خارج از مزرعه انتقال داده است.
برای انجام این مطالعه دانشمندان 320 محدوده زندگی متعلق به 18 گونه دوشیزه ماهی را در صخره های مرجانی در مصر ، کنیا ، مائوریتیوس ، مالدیو ، تایلند و جزایر اوکیناوا مورد بررسی قرار دادند.
به گفته دانشمندان با وجود اینکه مزارع جلبکی بیشتر به سمت اقیانوس هند غربی متمرکز شده اند اما در مناطق ذکر شده نیز ماهیها به شدت در حال کاشت و نگهداری از این جلبک ها هستند.
«هاتا» می گوید این ماهی ها تنها قادر به خوردن نوعی خاص از جلبک ها هستند زیرا دچار کمبود اندام و آنزیمهای گوارشی هستند که مانع از هضم جلبک های فیبردار خواهد شد. از این رو این ماهیها غذاهای متناسب با بدنشان را کاشته و از آن به عنوان منبع غذایی استفاده می کنند.
ماهی های کشاورز بر سر زمین هایی که برای کشت جلبک های مورد نظر آنها حاصلخیز ترند با یکدیگر رقابت می کنند و برخی از آنها گونه های متعددی از جلبک ها را در یک مزرعه در کنار یکدیگر کشت می کنند.
دانشمندان موجوداتی کوچک و حباب مانند را به عنوان زحمت کش ترین و پاکیزه ترین موجودات آبزی دریاها معرفی کردند که مانند یک جاروبرقی به پاکسازی آب دریا می پردازند. سالپ ، ارگانیزم آبزی 13 سانتیمتری و خمره ای شکل است که کمی به عروس دریایی شباهت دارد و در میانه آبهای اقیانوسی، جایی که آب دریا را برای جمع آوری ذرات غذایی فیلتر می کند، ساکن است. مطالعات جدید نشان می دهند این جانداران دریایی می توانند ذرات غذایی ریز و درشت را به همراه هم از آب جدا سازند، ذراتی از چند میکرومتر تا چند میلیمتر که می توان تفاوت این ابعاد را به تفاوت ابعاد یک موش با یک اسب تشبیه کرد. بر اساس این یافته ها محققان MIT اعلام کردند «سالپ»ها در واقع جاروبرقی هایی هستند که به شیوه ای موثر آب دریاها را تمیز می کنند. «سالپ»ها به شکل یک تک حباب یا خوشه ای از هزاران ساختار حبابی، طول عمری برابر چند هفته تا چند ماه دارند و در قالب پالسهای ریتم داری شنا کرده و غذا می خورند که هر یک از این حرکات نبض مانند، آب دریا را از میان بدن جاندار عبور می دهد. سپس شبکه ای مخاطی در ابعاد یک نانومتر ذرات غذایی را که اغلب پلانکتونها هستند به خود جذب کرده و هضم می کند. عملکرد این شبکه مخاطی دقیقا مانند کیسه درون جاروهای برقی است و از این رو به این جانداران جاروبرقی های دریایی می گویند. به حال محققان بر این باور بودند حفره های 1.5 میکرونی بر روی این شبکه به این معنی است که تنها ذرات بزرگتر از ابعاد حفره ها توسط جاندار جذب می شوند و ذرات ریزتر از میان حفره ها رد شده و دوباره به آب باز می گردند اما یک مدل ریاضی نشان داد «سالپ»ها به گونه ای می توانند ذرات غذایی ریزتر، هم اندازه و بزرگتر از حفره های موجود بر روی شبکه مخاطی را ببلعند. این یافته می تواند راز بقای «سالپ»ها در اقیانوس های باز، جایی که منابع ذرات غذایی بزرگتر بسیار محدود است را افشا کند. از سویی دیگر اهمیت این جانداران در چرخه کربنی به واسطه این مطالعات آشکار می شود زیرا به گفته دانشمندان مواد زائدی که از این جاندار در آبهای دریا دفع می شود می تواند در زدودن دی اکسید کربن در لایه های بالاتر اقیانوس ها و اتمسفر موثر واقع شود. هرچه مقدار جذب دی اکسید کربن در این ذرات دفع شده بیشتر باشد، آنها سریعتر به اعماق دریا غرق می شوند و این روند می تواند دی اکسید آب دریا را از سطح به عمق ببرد. |
اسفنجهای دریایی تا 70 درصد با انسان مشابهت ژنتیکی دارند، خصوصا در ژنهایی که به بیماریهای مختلف از جمله سرطان مربوط هستند. شاید اسفنجها کلید استفاده از سلولهای بنیادی در نمونههای انسانی باشند
با این که اغلب وقتی صحبت از تکامل و تحول حیات و اجداد ما میشود، پای انواع و اقسام میمونها به میان میآید، اما مطالعات جدید نشان میدهند که دست کم از نظر ژنتیکی، اسفنجهای دریایی خیلی به ما شبیه هستند.
بر اساس گزارش ای.اف.پی، محققین دانشگاه کویینزلند واقع در استرالیا معتقدند که اسفنجهای دریایی تا 70 درصد با انسان ژن های مشترک دارند، خصوصا ژنهایی که در بیماریها و خصوصا سرطان دخیل هستند.
این کشف تازه در مورد این موجودات کهنسال آبی، امیدهای تازهای را برای منبع مطالعاتی جدیدی خصوصا در زمینه بیماریها ژنتیکی و استفاده از سلولهای بنیادی به وجود آورده است. محققین فکر میکنند که با استفاده از ژنوم اسفنج دریایی میتوانند درک بهتری از سلولهای بنیادی و استفاده آنها داشته باشند.
عنکبوتهای نر سوار بر باد یک سر تار خود را به فاصلهای دور میرسانند و یک پل درست میکنند. آنها با عبور از پل به مادههای جدیدی میرسند، برای همین باید کوچکتر باشند تا بتوانند از این پل استفاده کنند
عنکبوتها گونههای متفاوتی دارند و هر یک از این گونهها هم ویژگیهای خاص خود را دارد که هنوز علت و کاربرد بسیاری از این ویژگیها برای ما ناشناختهاند. یکی از ویژگیهایی که مدتها است به صورت یک معما، توجه زیستشناشان و جانورشناسان را به خود جلب کرده، تفاوت فاحش در اندازه نر و مادهها در برخی از گونههای عنکبوتها است. البته برخی فرضیهها گفتهاند که مادهها به این دلیل در مقایسه با نرها غولپیکر هستند که بتوانند راحتتر زاد و ولد کنند. اما اگر این طور است، پس چرا در برخی گونههای دیگر نرها هم به اندازه مادهها بزرگ هستند؟
بر اساس گزارش ساینسدیلی، محققین اسپانیایی فرضیه تازهای برای این معما مطرح نمودهاند که به نظر واقعبینانهتر میرسد. این محققین در مطالعات خود متوجه شدهاند که در این گونهها، عنکبوتها از نوعی حرکت خاص که اصطلاحا پل زدن نام گرفته است استفاده میکنند تا بتواند فاصلههای طولانی را طی کنند. آنها با روش پل زدن، یک سر تار خود را سوار بر باد به مقصد میرسانند و بدین ترتیب از تار خود به عنوان یک پل استفاده مینمایند.
داشتن پل، به معنای داشتن امکان رفتن به مناطق جدید و ملاقات با مادههای جدید و بیشتر است. به اعتقاد این محققین، این امکان یک امتیاز زیستی و تحولی مهم برای جنس نر محسوب میشود. به همین دلیل هم نرها کوچکتر هستند، چون با بدن کوچکتر، راحتتر میتوانند پل بزنند و روی آن حرکت کنند.
اما مادهها نیازی به این جابهجایی ندارند. به علاوه برای تولید مثل، جثه بزرگ داشتن برای آنها بهتر است.