چند سال پیش که سیاست مبارزه با فقر و فساد و تبعیض سرلوحه کار قوای سهگانه و همه نهادهای نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت قرار شد اقشار و طبقات و گروههای مردمی مانند دانشجویان انقلابی و نویسندگان و روزنامهنگاران و روشنفکران و روحانیان و هنرمندان و دیگر گروههای موثر و مرجع اجتماعی نیز در مقام مطالبهگری از مسئولان و دستاندرکاران به این نهضت مقدس اسلامی و انقلابی بپیوندند زیرا بهترین فضای اجتماعی برای فساد و مفسدان بهویژه فساد اقتصادی فضای سکوت و بیتفاوتی و بیمسئولیتی است.
در این فضای سکوت و فاقد حساسیت امکان زد و بند و سازش با باندهای فاسد قدرت و ثروت نیز افزایش مییابد. از همین روی امام راحل در وصیت نامه خود مردم را به حفظ این حساسیت در جمهوری اسلامی سفارش کردندو مقام معظم رهبری نیز همواره همین توصیه رادر عمل و نظر مورد تاکید قرار دادهاند. اما متاسفانه و بدون تعارف به نظر میرسد جامعه مورد اشاره در این مسیر کارنامه چندان درخشانی نداشته است.
یکی از دلایل این ناکامی در انحرافاتی است که خواسته و ناخواسته وآگاهانه و ناآگاهانه در مواجهه با مسائل و معضلات اجتماعی بهوجود آمده است که در اینجا به یک نمونه آن جهت تنبه و یادآوری و هشدار اشاره میکنم. این روزها با تحقیق و تفحص نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی مشخص شده اتهامات ننگین و سنگینی به تعدادی از مدیران سابق سازمان تامیناجتماعی و با محوریت فردی که پروندههای سنگین دیگری مانند قتل در فاجعه کهریزک نیز در دستگاه قضایی دارد وارد است و مماشات با او موجب جری شدنش در سالهای اخیر شده است. بخش دردمندانه این پرونده این است که از محل منابع این سازمان که متعلق به 37 میلیون بیمه شده مظلوم و مستضعف این سازمان است هبه و بخششهای ناروایی به وابستگان باندهای قدرت و ثروت صورت گرفته که مصداق مبین و روشن بیعدالتی و ظلم و ستم اجتماعی است.
شکر خدا مجلس شورای اسلامی در این عرصه هوشیار بوده و موضوع را پیگیری کرده و قوه قضائیه نیز به فضل الهی مسئله را پیگیری خواهد کرد و انشاءالله پاسخ محکمی به مروجان یأس و ناامیدی میدهد که این روزها دائم زمزمه میکنند با متهمان این پرونده برخورد نخواهد شد. اما پرسش اساسی نگارنده این است که آیا اقدام قوای مقننه و قضائیه به معنای رفع مسئولیت جبههها و نهادها و اقشار مردمی است ؟
بهویژه افراد و گروههایی که همواره خود را مدعی عدالت گستری و ظلم ستیزی میدانند؟ گروههایی که خود را نسبت به عزل و نصبهای درون وزارتخانهها و سازمانها حساس و مسئول میدانند و به مطالبهگری روی میآورند - که در جای خود کار صحیحی است – چرا در قبال چنین مسئله مهمی که با حقوق میلیونها انسان مستضعف و آسیب پذیر مرتبط است سکوت پیشه کرده و خواستار روشن شدن ابعاد آن نمیشوند نه بیانیهای منتشر میکنند و نه تجمعی برگزار میکنند و نه کفنی برای احقاق حق میپوشند؟ برخی ازافراد صاحب تریبون و تشکلهای دانشجویی و برخی مطبوعات و محافل سیاسی در کشور درخصوص مسئله هستهای که تحت مدیریت بالاترین مقام سیاسی نظام پیش میروند دائم به نقد و تخطئه مشغول هستند - که اولی ممدوح و دومی مذموم است – اما درقبال مفاسدی مانند مفسده اخیرو امثالهم سکوت عجیب و بیمعنایی را پیشه کردهاند.
برخی از جوانان این کشور گاه حاضر نیستند یک فیلم سینمایی بهخاطر مفسدههای اخلاقی مترتب بر اکران آن نمایش داده شود اما گاهی در قبال زد وبندهای باندهای قدرت و ثروت که موجب سلب اعتماد مردم میشود هیچ حساسیتی به خرج نمیدهند.
این بیتفاوتی و این تشخیص ندادن اولویتها و اهم وفی الاهم در کشور آشکارا با آموزههای اعتقادی و سیاسی و دینی ما در تضاد است و قابل توجیه نیست.
نمیتوان دم از ولایتپذیری زد و در مسیر فسادستیزی در همه انواع آن نبود و در تشخیص مصداق فساد با فقر فرهنگی و سیاسی به دامن تبعیض افتاد و این شائبه را دامن زد که برخوردهای ما نیز سلیقهای و تابعی از مصلحت و منفعت ماست نه حقیقت و مسئولیت.در این خصوص سخن بسیار است و سینه مالامال از درد و ما برحسب وظیفه یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد. امید است این تذکر موجب تنبه و بیداری خوابآلودگان فضای سیاسی و بهویژه خوابزدگان باشد.