همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

تاریخچه هیپنوتیزم

پستی و بلندی‌هائی را که هیپنوتیزم تا کنون طی کرده است.
فصل اول
«آنتوان مسمر» که کشف کننده هیپنوتیزم است، در حدود دویست سال پیش، یکروز عصر بخانه می‌رفت، در راه به یکی از دوستانش که کشیش دانشمندی بود برخورد کرد، در دستش آهن‌ربائی دید، پرسید این آهن‌ربا چیست؟‌
آن کشیش جواب داد، این آهن‌ربا را برای تسکین درد شکم زن می‌برم.
«مسمر» از آن دوست روحانی خواهش کرد. که نتیجه معالجه بوسیله آهن‌ربا را به او اطلاع دهد.
پس از چند روز آن کشیش نزد دکتر مسمر آمد و گفت این آهن‌ربا را بشکم زن شخصی که از درد بخود می‌پیچید بستم و درد شکم زن خوب شد. مسمر بسراغ آن زن رفت، از سابقه بیماری او سئوالاتی نمود و آن زنرا معاینه کرد و از اینکه زن بوسیله بستن آهن ربا بشکمش معالجه شده است تعجب کرد، این روش مورد نظر مسمر قرار گرفت و مسمر از آن روز به بعد تصمیم گرفت که از آهن‌ربا برای بیرون کشیدن درد از بدن بیماران استفاده کند، بنابراین از آندوست روحانی خواهش کرد که چند قطعه آهن‌ربا به شکل و اندازه‌های مختلف (دایره‌ بیضی- مثلثی شکل) برای او بسازد.
مسمر این آهن‌رباها را بدست، پا، شکم، پهلو یا هر جای مریض که درد می‌کرد می‌بست و دردش ساکت می‌شد.
«مسمر» در قرن هیجدهم از آهن‌ربا برای معالجات برخی امراض استفاده کرد، ولی قبل از او هم کسان دیگری بوده‌اند که متوجه این خاصیت آهن‌ربا شده بودند، از جمله دانشمندی بنام «پاراسلس» بود که در قرن پانزدهم کتابی درباره خاصیت معالجه آهن‌ربا نوشته بود.
عقیده «پاراسلس»
پانصد سال پیش از این دانشمندی پیدا شد بنام «پاراسلس» که فیلسوف و کیمیاگر بود، این مرد دانشمند، دقت و توجههش بیش از مردمان عادی بود و علاقه داشت که هر چیز را آزمایش کند، بهمین دلیل وقتی می‌دید که آهن‌ربا آهن را بطرف خود می‌کشد، فکر کرد که ممکن است آهن ربا درد و بیماری اشخاص مریض را هم بطرف خود بکشد. یعنی درد بیمار را از بدن دست و پایش بیرون بکشد، «پاراسلس» اینکار را امتحان کرد. یک آهن‌ربا تهیه نمود و آهن  ربا تهیه نمود و آهن را به بدن شخص مریض بست، پس از چند ساعت درد بیمار کم شد، و بعد از چند روز مریض بکلی خوب شد«پاراسلس» این آزمایش را روی چند نفر مریض دیگر انجام داد و نتیجه خوب و رضایتبخش گرفت، از آن روز به بعد «پاراسلس» همه جا گفت و در کتاب خود نوشت که آهن‌ربا اراده دارد، مثل سایر فلزات نظیر مس، آهن، روی و غیره بی‌اراده نیست. آهن‌ربا نیروی شفابخش آسمانی دارد، زیرا درد و بیماری را از بدن اشخاص مریض خارج می‌کند.
فرق دانشمندان با اشخاص عادی
فرق دانشمندان با اشخاص عادی یکی همین است که به هر چیز سطحی و سرسری نگاه نمی‌کنند، هزاران نفر دیده بودند که آهن‌ربا آهن را به طرف خود جذب می‌کند، لی فکر نکرده بودند که ممکن است آهن‌ربا درد و بیماری را هم از جسم شخص مریض بیرون بکشد. شاید هم لکر کرده بودند ولی آنقدر همت و جربزه نداشتند که امتحان کنند، ولی «پاراسلس» اینکار را کرد و نتیجه گرفت که آهن ربا بعضی دردها و بیماری‌ها را معالجه می‌کند.
سیصد سال پس از پاراسلس
سیصد سال از عقیده پاراسلس گذشت، تا اینکه در تابستان سال 1774 میلادی یک از مسافرین که با زوجه‌اش به «وین» پایتخت اطریش آمده بودند، از یکی از روحانیون مذهبی مسیح بنام «ماکزی ملین‌هل» خواهش کرد که آهن ربائی برای او بسازد که این آهن‌ربا را به شکم زنش که درد شدیدی داشت ببندد تا معالجه شود «ماکزی ملین‌هل» کشیش روحانی توجهی به خواص آهن‌ربا نداشت، فقط آهن‌ربائی تهیه کرد و در اختیار زوجه دوستش گذاشت و این اقدام همانطور که گفته شد منبع الهام بخشی برای مسمر گردید.
شما هم خاصیت شفا دهنده مغناطیس را آزمایش کنید.
شما خواننده محترم که مشغول مطالعه این مطلب هستید، تعجب خواهید کرد، و از خود پرسش‌خواهید نمود، آیا این موضوع راست است یا دروغ؟
اگر راست است چرا حالا پزشکان از آن استفاده نمی‌کنند؟
من نظر خود را برای شما می‌نویسم اولاً من خود خایصت آهن‌ربا را درباره معالجه بیماران امتحان نکرده‌ام. اگر شما خیلی علاقمند هستید، می‌توانید، خودتان امتحان نمائید. یک قطعه آهن‌ربا تهیه کنید، و در بین افراد خانواده یا دوستان اگر کسانی هستند که جائی از بدنشان درد می‌کند، آهن‌ربا را به آن محل ببندید، پس از چند ساعت یا چند روز منتظر باشید که چه وقت درد تسکین پیدا خواهد کرد.
ثانیاً – اگر آهن ربا خاصیت معالجه‌ای داشته باشد، فقط بیماری‌های عصبی را ممکن است خوب کند، آهن‌ربا روی بیماری‌های میکروبی اثری ندارد و ضرب و جرح‌ها را نیز ممکن است سریعتر التیام بخشد و همچنین ممکن است بعلت اثر تلقینی، دردهای ناشی از برخی جراحات را موقتاً تسکین بدهند، ولی بطوریکه «اشتفن تسوایک» یکی از نویسندگان معروف اطریش در کتاب «کاشف مانیه تیسم» منیویسد «پاراسلس» معتقد بود که آهن ربا آبریزی چشم، و ریزش گوش و ریزش بینی را معالجه می‌کند، و سبب می‌شود که دمل‌ها زودتر سرباز کنند... و ریزش خون در زن‌ها را معالجه می‌کند و در معالجه یرقان بسیار مفید است. بعد از پاراسلس دانشمند دیگری به نام «کوکله نیوس» در سال 1608میلادی کتابی تحت عنوان «اصول معالجه بوسیله آهن‌ربا» نوشت، که در آن کتاب عقیده پاراسلس را ثابت کرد.
 
عقیده روانشناسان امروز راجع به خاصیت معالجه کننده آهن‌ربا
روانشناسان معتقدند کحه آهن‌ربا بیماری‌های عصبی را معالجه می‌کند، ولی نه به علت اینکه این خاصیت در خود آهن‌ربا باشد، بلکه این خاصیت در خود شخص بیمار است، که ما به او تلقین می‌کنیم که آهن‌ربا درد را از بدن خارج می‌کند، یعنی اگر شما بجای آهن‌ربا یک قطعه آهن سیاه، یا هر فلز دیگری به عضو دردناک بیمار ببندید و بگوئید که این آهن‌ربا است و درد شما را خوب خواهد کرد، درد عصبی بیمار خوب خواهد شد البته این فقط یک اظهار عقیده است، شاید در عمل درست در نیاید، باید آزمایش شود، کما اینکه در همین  چند سال پیش دانشمندی بنام «بورک» پیدا شده و می‌گوید، چرا وقتی دست خود را به دستگیره آهنی درها می‌گیریم، حالت برق‌زدگی در ما پیدا می‌شود، و در بعضی‌ها حالت «کاتالپسی» یعنی خشک شدن دست و بدن ظاهر می‌گردد «دکتر بورک» مشاهده نمود که هر وقت یک نفر بیمار «در خوابگرد» دست بدست گیره مسی در می‌گیرد به حالت «کاتالپسی» در می‌آید یعنی عضلاتش می‌گیرد و سفت می‌شود ولی همین شخص دستکش چرمی به دست کند، دستگیره مسی در هیچ اثری در او نمی‌کند، بنابراین اثر فلزات در بیماران هیستری در حدود سال 1850 کشف شد. «دکتر بورک» مدت 25 سال به مطالعه متالوسکپی پرداخت و در سال 1876 به دانشمند مشهور دیگری به نام «کلودبرنارد» که رئیس انجمن زیست‌شناسی بوده رجوع کرد.
«گلودبر نارد» چند نفر از پزشکان بزرگ و مشهور را مانند «شارکو» «لویز» و «دومن پالیه» را مامور کرد که به کشفیات «بورک» رسیدگی کنند. این هیئت سه نفری به مدت یکسال در بخش شارکو در روی بیماران هیستری آزمایش کردند و بالاخره کشف «بورک» را قبول نمودند و در اولین کنگره هیپنوتیزم که در سال 1889 در پاریس پایتخت فرانسه تشکیل شد، گزارش دادند که کشفیات بورک در خصوص اثر الکتریسیته، آهن‌ربا، نور و حرارت و نظایر آن در دستگاه اعصاب اثر دارند و تغییراتی بوجود می‌آورند.
 
مسمر بدنباله کارهای «پاراسلس» می‌رود
دکتر مسمر آهن‌رباهائی به شکل‌های مختلف روی شکم یا دست یا سر و پای بیماران می‌بست پس از چند روز بیماران معالجه می‌شدند، و مسمر از این نیروی عجیب آهن‌ربا بیشتر در تعجب بود، تا اینکه روزی بیادش افتاد که هشت سال پیش از این یعنی در سال 1766 رساله دیپلم دکتری خود را تحت عنوان «نیروی ستارگان» نوشته است. در آن زمان مسمر عقاید دانشمدان و فلاسفه قرون وسطی را مطالعه کرده بود، و تحت تأثیر عقاید آنان منعقد شده بود که از ستارگان آسمان نیروئی ساطع و خارج می‌شود، که این نیرو در همه موجودات جاندار و بی‌جان روی زمین اثر می‌نماید، و در درون موجودات  فرو می‌رود، ولی نمی‌دانست این نیرو در کجا است؟ ولی حالا که نیروی آهن‌ربا را در معالجه امراض عصبی می‌دید تصور می‌کرد که نیروی ستارگان که در اجسام فرو می‌رود همین نیرو است و تصور می‌کرد همین نیروئیکه در آهن‌ربا وجود دارد در همه موجودات اعم از انسان و حیوان و نبات و جماد وجود دارد.
 
مسمر به فکر کشف هیپنوتیزم نبود
مسمر هیچ‌گاه نمی‌دانست هیپنوتیزم چیست؟‌ و هیچ وقت به فکر کشف هیپنوتیزم هم نبود مسمر فقط تصور می‌کرد که از ستارگان آسمان نیروی عجیب و مرموزی وارد زمین می‌شود، و در درون همه چیز نفوذ می‌کند، و این نیرو در آهن ربا نیز وجود دارد و مسمر فقط به این فکر بود که به راز این نیروی در دل هن‌ربا بیشتر پس ببرد و از این نیرو در معالجه بیماران استفاده بیشتری نماید.
 
مسمر شبیه کریستف کلمب
وضع مسمر در کشف هیپنوتیزم بی‌شباهت به کشف کریستف کلمب نیست، کریستف کلمب وقتی پس از زحمات زیاد به آمریکا رسید یعنی آمریکا را کشف کرد، تصور می‌کرد به هندوستان رسیده است، و تا زمانی هم که زنده بود متوجه نشد که آمریکا را کشف کرده است.
مسمر هم ابتدا به فکر راز نیروی آهن‌ربا بود و می‌خواست از نیروی آهن‌ربا در معالجه بیماران استفاده کند، که بالاخره نتیجه تلاش‌ها و کوشش‌هایش منجر به کشف علم هیپنوتیزم شد. مسمر تا زمانی که زنده بود، حتی کلمه هیپنوتیزم هم به گوشش نخورد، زیرا سال‌ها بعد از مسمر پزشکی بنام «جیمز برید» کلمه هیپنوتیزم را بکار برد، این کلمه به مرور زمان متداول گردید.
 
زیاد کردن نیروی آهن‌ربا
مسمر در عمل می‌دید که نیروی آهن‌ربا کم است و فقط آهن‌ربا می‌تواند از چند سانتیمتری آهن را به طرف خود جذب کند، بنابراین در صدد برآمد برای ایجاد نیروی زیادتر برای معالجه بیمار چند قطعه آهن‌ربا به کار ببرد، مثلاً اگر تا بحال برای معالجه درد شکم بیماری فقط یک قطعه آهن‌ربا بکار می‌برد، حالا چند قطعه آهن‌ربا بکار می‌برد یکی به شکم می‌بست، یکی به پشت، یکی به پهلوی راست و یکی به پهلوی چپ، تا اینکه نیروی زیادتری تولید شود و بیمار زودتر معالجه گردد.
 
مغناطیس کردن آب و غذا
مسمر برای اینکه بیماران زودتر معالجه شوند در آب آشامیدنی بیماران یک قطعه آهن‌ربا قرار می‌داد تا اینکه آب آشامیدنی دارای نیروی مرموز آسمانی شود و حتی در آب شستشوی بیماران آهن‌ربا می‌گذاشت که با‌ آن آب خود را بشویند و دستور داده بود که غذاهای بیماران را در مجاور آهن‌ربا قرار دهند که نیروی آسمانی آهن‌ربا در غذاها نیز نفوذ نماید.
 
حوض چوبی مسمر
مسمر روز بروز بیشتر فکر می‌کرد که چطور نیروی آهن‌ربائی بیشتری را در یکجا جمع و متمرکز نماید، برای این منظور، یک حوض مکعب چوبی ساخت که آن را «باکه»  می‌گفتند و در آن حوض یا «باکه» تعداد زیادی بطری‌های پس از آب مغناطیس شده قرار داد و همه این بطری‌ها را به وسیله سیم مسی به هم متصل ساخت و زنجیره‌های باریکی به این سیم‌های وصل نمود، به نحویکه بیماران دورادور، اطراف این حوض چوبی می‌نشستند و این زنجیرها را بدست می‌گرفتند و روی قسمت‌های دردناک بدن خود قرار می‌دادند، مسمر معتقد بود که چون بیماران بوسیله زنجیر و سیم و بطری‌های مغناطیس بیشتری جمع می‌شود و بیماران را زودتر معالجه می‌نماید. اتفاقاً«‌باکه» مسمر در عمل نتیجه می‌نماید. اتفاقاًَ «باکه» مسمر در عمل نتیجه خوبی داشت، زیرا عده‌ای بیمار گرداگرد حوض چوبی می‌نشستند و سیم‌های مغناطیس شده را بدست می‌گرفتند، در همین موقع صدای موسیقی مخصوصی از پشت پرده‌ای شنیده می‌شد، که اعصاب بیماران بیشتر تحریک می‌گردید، و در این هنگام وقتی خود مسمر با لباس مخصوص و خارق‌العاده‌ای وارد می‌شد و دو دست‌های خود را در فضای حرکت می‌داد، بیماران یکی بعد از دیگری از خود بی‌خود می‌شدند، بحال اغما و بیهوشی می‌افتادند، برخی دهانشان کف می‌کرد، یکی چشم‌هایش باز می‌ماند، دیگری تشنج و لرزه سراسر بدنش را فرا می‌گرفت، و جالب این بود که این بیماران پس از این قبیل بحران‌های روحی به طور موقت یا دائم معالجه می‌شدند و مسمر ایجاد این بحران‌ها را به حساب نیروی جمع شده مغناطیس در «باکه» می‌گذاشت، در حالیکه امروز می‌دانیم که همه این صحنه‌ها فقط اثر تلقینی داشته است.
 
طرز تفکر مسمر در آن زمان
در زمان حاضر وقتی ما، در خصوص کارهای مسمر از جمله راجع به حوض چوبی مسمر فکر می‌کنیم، تعجب می‌کنیم که چرا مسمر این قبیل کارهای غیر علمی انجام می‌داده است، در حالیکه مسمر یک نفر پزشک بود، که در 20 نوامبر سال 1765 موفق به دریافت درجه دکتری از دانشگاه وینه شده بود بعلاوه قبل از دریافت دیپلم دکتری، دکتر در فلسفه بود و سپس در سال 1759 در دانشگاه وینه شروع به تحصیل حقوق کرده بود و در سن پانزده سالگی نیز از مدرسه کشیشان فارغ‌التحصیل شده بود و در دانشگاه یسوعی‌ها واقع در «باواریا» نیز تحصیل نموده بود، پس چرا مسمر با داشتن دکترای فلسفه و دکتری پزشکی و تحصیل در رشته‌های مختلف از جمله حقوق و علوم اجتماعی دست به چنین اعمالی می‌زد. ولی با توجه به همین عملیات تا حدودی می‌توانیم خود را جای مسمر قرار بدهیم و نتیجه بگیریم که مسمر نیز مرد علم بوده و نمی‌خواست علت علمی را بدون دلیل علمی قبول کند به خصوص که در عصر مسمر یعنی در نیمه دوم قرن هیجدهم، دانشمندان پایه‌های پوسیده خرافات قرون وسطی را ویران کرده بودند و هیچ چیز را بدون علت و دلیل قبول نمی‌کردند، دانشمندان این دوره، که فقط به مشاهده و لمس و تجربه و آزمایش اهمیت می‌دادند، بکلی منکر روح و هر چه شبیه آن بود شدند، متافیزیک یعنی ماوراءالطبیعه را قبول نداشتند، مسمر هم جزو آن‌ها بود، آنچه برای مسمر قابل مشاهده و علمی بود عبارت از نیروی آهن‌ربا بود و تصور می‌کرد که آهن‌ربا به علت خواص  بخصوصش قادر است نیروی آسمانی را که از ستارگان خارج می‌شود در خود ذخیره کند، زیرا هنوز علت جاذب بودن آن آهن‌ربا کشف نشده بود، هنوز خواص اتم و مولکول پیدا نشده بود، ما بمصداق «معما چو حل گشت آسان شود»‌فکر می‌کنیم؛ ما امروز به سهولت می‌فهمیم که علت خواص آهن‌ربا مربوط به شکل منظم مثبت و منفی قرار گرفتن مولکول‌های آن است، گرچه در زمان حال نیز پیل‌ها و باطری‌ها بی‌شباهت به حوضچه چوبی مسمر نیستند.
نکته دوم اینکه مسمر در ابتدا فکر می‌کرد که با آهن‌ربا می‌توان درد را از عضو مریض بیرون کشید، معلوم نیست بعداً چطور تغییر فکر حاصل کرد که به هر چیزی نیرو بدهد و آن را مجاور بیمار قرار دهد مثلاً آب آشامیدنی و غذای بیمار را مغناطیسه نماید، که این نیرو از طریق آب وارد بدن بیمار شود.
 
شهرت روز افزون مسمر
عده مراجعین و بیماران مسمر روز به روز بیشتر می‌شد، روش معالجه مسمر تا آنروز سابقه نداشت، برای همه تازگی داشت، بیماران برای تسکین درد خود که هیچ داروئی معالج آن‌ها نبود به مسمر پناه می‌آوردند که به وسیله آهن‌ربا درد را از عضو مریض آن‌ها خارج کند و اکثر آن‌ها که بیماران عصبی بودند بهبود حاصل می‌کردند و مداوای خود را برای سایر دوستان و آشنایان در اطراف واکناف تعریف می‌کردند، در کاخ «لانداشتراسه» که خانه دکتر مسمر بود، هر روز با معالجه بیماری معجره تازه‌ای بوقوع می‌پیوست و این معجزه در همه جا منتشر می‌شد. خوانندگان محترم باید توجه داشته باشند که فقط بیماران عصبی که درد و ناراحتی آن‌ها ریشه عصبی یا روانی داشت در مطب دکتر مسمر معالجه می‌شدند نظیر درد مفاصل دست‌ها و پاها، تشنج و لرز‌های مزمن، برخی از افلیج‌ها، برخی از دردهای معده و بی‌خوابی‌ها، سردردهائیکه علت آن‌ها عصبی یا روحی بود و امثال آن‌ها.
روزنامه‌ها شرح معالجات مسمر را منتشر می‌کردند، موافقین و مخالفین مقاله‌ها پیرامون معالجه بوسیله آهن‌ربا می‌نوشتند، شهرت مسمر از سر حدات اطریش گذشت و به کشورهای مجاور رسید. عده‌ای از پزشکان کشورهای مجاور از دکتر مسمر تقاضا کردند که روش معالجه خود را برای آن‌ها بنویسد، تا آن‌ها هم بتوانند از آن روش در معالجه بیماران استفاده کنند.
دکتر مسمر چون مرد نوع‌پرستی بود، بدون هیچ‌گونه حسادت و ترس از دیگران که رقیب وی شوند، به نامه آن‌ها جواب مساعد داد. از جمله پزشکانی که از مسمر درخواست راهنمائی و تعلیم کرده بودند دو نفر پزشک یکی ساکن آلمان به نام «هون‌ترز» و دیگری سویس بنام دکتر «هارسو» بودند که طبق دستورات دریافت شده از مسمر شروع به کار کردند، و خوشبختانه نتایج رضایت‌بخشی گرفتند. این دو دانشمند حق‌شناس آلمانی و سوئیسی نیز متقابلاًَ شرح نتایج نیکوی معالجات خود را در روزنامه‌های آلمان و سوئیس منتشر نمودند و صراحتاً اقرار نمودند که روش معالجه مسمر به وسیهل آهن‌ربا مفید، نتیجه بخش و در روی برخی از بیماران بسیار درخشان بوده است.
 
شور و هیجان بیشتر
شرح و معالجات دو نفر پزشک آلمانی و سوئیسی دو فایده و اثر بزرگ داشت، یکی اینکه مسمر وقتی مشاهده نمود که دو پزشک معروف روش معالجه و کشف او را ستوده و نتیجه بخش دانسته‌اند، بیش از بیش خوشحال شد، و شور و هیجان زایدالوصفی سراپای وجود او را گرفت و نیروی روحی بیشتری در پیشبرد مقاصد و تلاش‌هایش در او پیدا شد، و با قدرت روحی زیادتری به تلاش‌های خود ادامه داد.
ثانیاً، اظهار نظرهای دو پزشک مذکور موجب شد که مسمر پیروان و مریدان بیشتری پیدا کند، و بعلاوه آن عده از بیماران عصبی که تا به حال مردد مانده بودند، بیدرنگ برای معالجه به مسمر مراجعه نمودند.
 
دعوت مسمر به مونیخ
شهرت روز افزون مسمر موجب شد که به مونیخ یکی از شهرهای بزرگ آلمان دعوت شود، مسمر این دعوت را پذیرفت و در شهر مونیخ شروع به معالجه نمود، و تمام نتایجی که در شهر وین حاصل شده بود، در شهر مونیخ نیز بدست آمد.
 
معالجه منشی کل آکادمی
یکی از اشخاص مشهوریکه در مونیخ بدست مسمر و‌آهن‌ربای او معالجه شد منشی کل آکادمی به نام «اوشتروالد» بود، این شخص کاملاً فلج بود و چشم‌هایش تقریباً نابینا، پس از چند جلسه که به توسط مسمر معالجه شد شرح معالجه خود را در سال 1775 در شهر «اوکسبورک» نوشت. در این خصوص اشتفن تسوایک نویسنده معروف اطریش در کتاب«کاشف مانیه تیسم» می‌نویسد: «منشی کل آکادمی با دقت و وضوح جالب توجهی، وضع هنگام بیماری و زمانی را که امیدی به معالجه نداشت شرح می‌دهد، و بعد می‌گوید که چگونه دکتر مسمر تصمیم به معالجه او گرفت و با طرزی شبیه به معجزه او را از ناتوانی و بدبختی نجات داد و برای اینکه دکترها و دانشمندان نتوانند هیچ ایرادی بر او بگیرند این شخص عیناً می‌نویسد:‌ «هرگاه کسی بگوید که من معالجه نشده‌ام، بلکه خیال می‌کنم که معالجه شده‌ام و دکتر مسمر فقط توانسته است که فکر و تصور معالجه را در من تلقین کند من حاضرم که حرف او را تصدیق نمایم... اما من کسی هستم که سابقاً حاضر بودم که تمام هستی خود را بدهم به شرط اینکه پزشکی پیدا شود و به من تلقین کند که معالجه شده‌ام» و در ضمن اضافه می‌نماید که «تمام نتایجی که دکتر مسمر از معالجات خود گرفته نشان می‌دهد که او به یکی از قوای پنهانی و بزرگ طبیعت دست یافته است.»
 
پیروزی بزرگ
به علت یک چنین پیروزی بزرگ و غیرقابل تردید، همه اعم از دوستان و دشمنان ناچار شدند که به هنر و لیاقت دکتر مسمر اعتراف نمایند و لیاقت و شایستگی دکتر مسمر برای اولین مرتبه از طرف مصادر رسمی تصدیق و تائید گردد، و روز 28 نوامبر سال 1775 میلادی آکادمی مونیخ او را به عضویت خود انتخاب کرد و در فرمانیکه به این مناسبت صادر شد چنین نوشتند «نظر به اینکه ثابت شده که این مرد توانسته است نیروی جدیدی را کشف نماید و چون به تحقیق رسیده دکتر مسمر به وسیله این نیرو موفق گردیده که در معالجه بعضی از امراض نتایج بسیار مفیدی به دست بیاورد و نظر به اینکه زحمات و مساعی او در این راه مورد تقدیر عموم قرار گرفته ... الا آخر».
 
مسمر یک قدم جلوتر می‌رود
درست در زمانیکه همه به کشف مسمر معتقد شده بودند و همه مردم عادی و پزشکان و دانشمندان تصدیق داشتند که نظریه مسمر صحیح است، در همین موقع مسمر دچار شک و تردید می‌شود و خود با نظر خود مخالفت می‌ورزد. و اولین بار به اشتباه خود پی می‌برد و بالاخره می‌فهمد که آنچه موجب شفای بیماران می‌شود تنها این جسم شفای بیماران می‌شود تنها این جسم سیاه‌رنگ به نام آهن‌ربا نیست، بلکه دست‌های او هم نیروی معالجه کننده دارد، مسمر می‌فهمد که تنها آهن‌ربا امراض را معالجه نمی‌کند، بلکه از وجود خود او نیز نیروئی ساطع می‌شود که به بهبودی امراض کمک می‌کند.
 
اشتفن تسوایک می‌نویسد: «در واقع مسمر در آن موقع نائل به کشف بزرگی شده بود و اگر یک قدم دیگر هم جلو می‌رفت، موضوع حل می‌شد، ولی مسمر هر قدر باهوش بود باز نمی‌توانست به اندازه یک قرن جلو برود و آراء و نظریات قرن بیستم را بیان نماید،‌این پزشک با احتیاط همواره گام به گام جلو می‌رفت و تا وقتی راه جدیدی پیدا نمی‌کرد از راه قدیم خویش صرفنظر نمی‌نمود.
معذالک چون بدون تردید و تزلزل یک مرتبه از آهن‌ربا صرفنظر کرد و این جسم را دور انداخت ثابت کرد که موهوم پرست نیست و به معتقدات قرون وسطی پای بند نمی‌باشد و از این به بعد، دکتر مسمر وارد مرحله‌ای شد که علمای امروز هم تصدیق می‌کنند که او کشف بزرگی کرده است.
نظرات 1 + ارسال نظر
ehsan شنبه 23 اردیبهشت 1391 ساعت 11:10 http://roozbarooz.blogsky.com

چه جالب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد