همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

جشنی که بر می‌خیزد و مایی که می‌خوابیم!

صحبت از بر‌ترین نشانه و نماد فرهنگ ایرانی است؛ جشنی که برخی آن را درفش فرهنگ ایرانی می‌خوانندش تا جایی که می‌توان گفت: در هر جایی از جهان که نشانی از این جشن دیدید، دل‌آسوده باشید که فرهنگ ایران تا بدانجا گسترش یافته؛ فرهنگی که‌گاه از دید خودمان مهجور می‌ماند!

به گزارش «تابناک»، ‌تنها یک تاریکی شب تا تحویل سال نو و فرا رسیدن نوروز فاصله داریم و در این ساعات که کم و بیش مهیا شده‌ایم، شاید بد نباشد که زمان باقی مانده را صرف تفکر در تاریخچه این جشن کنیم تا متوجه شویم که بزرگ‌ترین جشن ایرانیان از کجا آمده، چگونه بوده و حالا چه شرایطی دارد.

ابتدا:

خیلی پیش‌تر از آنکه حتی مفهوم سال پدید آید، انسان‌ها برای خود یک گردش زمانی دایره وار تصور می‌کرده‌اند که از یک نقطه، آغاز می‌گردید و با گردشی مدور، در‌‌ همان نقطه پایان می‌یافت. ناگفته پیداست که قدرت محاسبه پیشینیان ما هم به اندازه بوده که دقیق‌ترین چرخش‌ها را مبنای محاسباتشان قرار داده‌اند و بدین ترتیب، چرخه‌ای از آمدن فصول و ماه‌ها و هفته‌ها و... برایمان تدارک دیدند که بعد از گذشت زمانهای طولانی و تغییرات بسیار، هنوز معتبر است و چه بسا زیبا‌ترین جشن شروع سال (چرخه یادتان نرود) باشد؛ روز نویی که در پی تمام شدن چله‌های بزرگ و کوچک زمستان می‌آید و آغاز موسم حرکت است.

بدین شکل «نوروز» ی خلق شد که از ترکیب دو کلمه «نو» و «روز» (که در قدیم به معنای چشمه خورشید بوده) تشکیل شده است و هم تعبیر بهار و چشمه‌های جوشان را در خود نهفته دارد و هم بوی نویی از آن به مشام می‌رسد؛ ‌به همراه گرمای خورشید و زوال برف و سرما، سرسبزی طبیعت، مدل کوچکی از خلقت کیهان و هزار تعبیر زیبای دیگر.

نوروز به نوعی پایان بندی زیبایی محسوب می‌شود که بعد از یکسال سرشار از پستی و بلندی فرا می‌رسد و امید را زنده می‌کند و درس می‌دهد که سرما زوال خواهد یافت و برفی که روزی مانع رویش بود، به تحرک افتاده و مایع حیات و رویش خواهد شد؛ تا بلکه یادمان بیاید که هر چه سرمای برف بیشتر شود، چشمه‌های جوشان تری در پیش خواهد بود.

ادامه:

مدتی است که خیلی‌ها نگران از دست رفتن مفاخر و سرمایه‌های میهنمان هستند و چه بسا حق با ایشان باشد؛ از مفاخری چون مولوی و بوعلی گرفته تا جشن‌هایی مثل چهارشنبه سوری که چشم امارات را در پی خود می‌بیند و یا نوروزی که به درخواست آذربایجان در سازمان ملل ثبت شده و تلویزیون ملی ترکیه، در پی قلب هویت آن است. البته همه این مفاخر و جشن‌ها احتمالا ریشه‌هایی غیر ایران امروزی (با جغرافیای حال حاضر) هم داشته‌اند و نمی‌توان از کسی خورده گرفت چرا از سهم خودش -و حتی بیشتر از آن- یاد می‌کند بلکه تنها می‌توان از مسئولان خودی پرسید که چرا از سهم ما سخنی نمی‌گویند؛ مگر نه اینکه می‌شد چنان تدبیر کرد که (سربسته) نه سیخ بسوزد و نه کباب؟!
شاید مهم‌ترین تفاوت این جشن اسطوره‌ای با دیگر جشن‌های آغاز سال، در آیین‌های آن باشد؛ جایی که با اولین نشانه‌های برخواستن نوروز – که از قضا بعد از اتمام چله کوچک زمستان است، - همه در تکاپوی فرار رسیدن آن تلاش می‌کنند و خانه تکانی و کشت سبزه و رسوم ریز و درشت دیگر را مرور می‌کنند تا به لحظه‌ای برسند که برایش تدارک دیده‌اند؛ تدارکی بی‌نظیر برای جشنی که اجتماعی بوده و البته دستخوش تحول شده است.


به عبارتی بهتر، همه آیین‌های پیش از این جشن از این رو کاربرد داشته‌اند که به نقطه اوج نوروز ختم می‌شده و همه اجتماع در آن سهم داشته‌اند نه اینکه به جامعه‌های کوچک خانوادگی محدود شود و همین اندازه نیز هر ساله محدود‌تر شود؛ نوروز باستان جشنی بوده که حتی برای دعوت «فروشی‌ها» یا ارواح مردگان نیز برنامه داشته اما امروزه به جایی رسیده که بسیاری از ما حتی حاضر نیستیم بر سر سفره‌اش بنشینیم؛ به هر دلیل که می‌خواهد باشد!

انگار که فراموش کرده‌ایم: هیچ جشنی بدون وجود ما لغو نمی‌شود؛ گرچه ممکن است وجود ما بر رونق آن بیازاید!

دیروز:

نوروز به اندازه‌ای زیباست که هیچ ویژگی بدی برایش ثبت نشده است و در مقابل، پر از نشانه‌های معنادار و تمثیلی است. مثل هفت سین که که برخی آن را دیگرگون شده هفت شین می‌دانند و بعضی‌ها معتقدند که مخفف هفت «سینی» است که احتمالا بدان خوان نعمت می‌گستراندند اما ریشه‌اش هر چه باشد، حاصل سفره‌ای شده است که در بیش از پنجاه کشور پهن می‌شود و چشم غیر نوروزیان را هم می‌نوازد (این نکته را حتما ایرانیان پایبند به سنت که خارج از کشور زندگی می‌کنند، به چشم دیده‌اند.)؛ سین‌هایی که عددشان «۷» است و به گواه این عدد، هم رازآلودست و هم ریشه‌های آیینی دارد.

بماند که چگونه شده که این همه راز به ما ارث رسیده و ردپای کوتاهی چه کسانی در آن پر رنگ‌تر است؛ درست مثل کوتاهی‌های خود ما!

امروز:

کمتر از چند ساعت به پایان سال ۹۰ باقیمانده و خیلی‌هایمان خسته از فعالیت‌های روزهای اخیر، در فکر تعطیلاتی هستیم که پیش رویمان قرار دارد؛ طولانی‌ترین تعطیلاتی که در تقویممان وجود دارد و بعضی‌هایمان برایش برنامه ریزی کرده‌ایم اما متاسفانه کمتر به این می‌اندیشیم که این تعطیلات برای چیست و چه برنامه‌ای در پس آن وجود دارد؟

این را می‌شود از تعداد محدود عنوان کتابهایی دریافت که با پژوهش درباره نوروز به نگارش در آمده‌اند و مانع تغییرات ناشی از تاریخ شفاهی در آن هستند؛ مثل عملکرد آموزش و پرورش که به فکر پیکهای نوروزی برای وقفه نیافتادن در درس و تحصیل دانش آموزان هست اما بدون اغراق، خیلی باید دقیق شد تا نشانه‌ای از نوروز در کتابهای درسی دانش آموزانش یافت!

اینجاست که خیلی‌هایمان نمی‌دانیم که از ساعت ۱۲ امشب تا لحظه تحویل سال در ساعت ۸ و ۴۴ دقیقه و ۲۷ ثانیه فردا، ادامه سال محسوب می‌شود یا ۹۱؛ نکند راز اعلام نکردن لحظه تحویل سال (به هر روشی که متصور هستید)، در همین قسمت فراموش شده نهفته باشد؟!

سرانجام:

نوروز جشنی است که سابقه بسیار طولانی دارد و با این همه، به اندازه‌ای نیکو بنیاد شده که همه ادیان الهی، از زرتشت گرفته تا اسلام نه تنها تضادی با آن نداشته‌اند، بلکه به گونه آن را ستوده و مورد تایید قرار داده‌اند؛ تا جایی که زمزمه تحویل سالمان را دعای «یا محول» قرار داده‌ایم.

جشنی که علی رغم محدودیت‌های زیادی که در راه گسترش آن بوده، امروزه در یک جغرافیای بزرگ و در بین جمعیت بسیار زیادی گرامی داشته می‌شود و خیلی‌ها را برای تصاحب امتیازاتش به تکاپو انداخته است؛ امتیازاتی که می‌تواند مالی هم باشد و چه بسا در تعالی وضعیت کشورمان، ‌ از هر لحاظ اهمیت داشته باشد اما مهم اینجاست که ما هم سهممان را ادا کنیم.

اینجاست که وظایفمان خیلی بیشتر از گرامی داشت آیین و رسوم پیشینیانمان است و می‌بایست مبلغ رسم و رسوماتی باشیم که رو به خاموشی می‌روند و یا انتشار دانسته‌های پدران و مادرانمان و خلاصه هر چیزی که بتوانیم از گذشته حفظ کنیم.

شاید به این روش، هم بیشتر به زیبایی‌های نوروز پی ببریم و هم این جشن اجتماعی‌تر شود و ایرانی‌تر بماند!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد