ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دستۀ دیگری از شوخیهای فلسفی، با دیدگاههای وجودشناختی فیلسوفان بازی میکنند؛ مثلاً دکارت، وجود انسان را همان فکرکردن میداند؛ در این شوخیها، به محض اینکه دکارت "فکر نمیکند"، دیگر نمیتواند وجود داشته باشد و ناپدید میشود. یا مثلاً پارمنیدس وجود را ثابت میداند و حرکت را نفی میکند؛ در نتیجه، به محض حرکت و جابجایی ناپدید میشود. اینک نمونههایی از این شوخیها (که در هواپیما تصویرسازی شدهاند):
1. مهماندار در پروازی به پاریس، به سوی رنه دکارت میرود و از او میپرسد "آیا چیزی برای نوشیدن میل دارید؟"، دکارت پاسخ میدهد "فکر نمیکنم!" و ناگهان ناپدید میشود.
2. هواپیما به سوی الی قرار است پرواز کند؛ مهماندار با عجله به سوی پارمنیدس میرود و میگوید "آقا! متأسفم! شما روی صندلی اشتباه نشستهاید؛ آیا امکان دارد از اینجا جابجا شوید؟" پارمنیدس پاسخ میدهد "البته!" و ناگهان ناپدید میشود.
3. وقتی پرواز به سوی افسوس در حال خالی شدن است، هراکلیتوس متوجه میشود که پاهایش خواب رفتهاند. مهماندار متوجه میشود که همۀ مسافران رفتهاند و فقط هراکلیتوس سر جایش نشسته است؛ از او میپرسد "آقا! مشکل چیست؟" هراکلیتوس پاسخ میدهد "من نمیتوانم حرکت کنم" و ناگهان ناپدید میشود.
[اشاره: هراکلیتوس قائل است که هیچ چیزی در جهان ثابت نیست و همه چیز همواره در حال حرکت است.]
4. مهماندار با چرخ نوشیدنی به طرف صندلی تالس میرود و از او میپرسد که آیا مایل به نوشیدن آب است؟ تالس پاسخ میدهد "نه! پپسی مینوشم!" و ناگهان ناپدید میشود.
[اشاره: تالس آب را اصل همه چیز میداند.]
5. یکی از مسافران در پروازی به سوی الی، از پیرون میپرسد: "آیا میدانید ساعت چند است؟"، پیرون پاسخ میدهد "آری، میدانم" و ناگهان ناپدید میشود.
[اشاره: پیرون از شکاکان یونان است که معتقد است، هیچ چیزی را نمیتوان دانست؛ این شوخی بسطی است از وجودشناسی به معرفتشناسی که با پسزمینۀ شوخیهای قبلی، کمی خندهدارتر شده است.]