همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

زن

زنی خدمت پادشاه رفت تا از عشقش به او بگوید
در مقابل پادشاه عرض کرد: من خیلی عاشق شما هستم و میخوام تا آخر عمر با شما باشم
پادشاه گفت: من پیر شده ام و حکومتم را  میخوام به برادرم بدهم او از من زیباتر و قدرتمندتر است، و هم اکنون پشت سر شما ایستاده است
زن به عقب چرخید تا برادر پادشاه را ببیند اما کسی نبود
پادشاه گفت: اگر عاشق من بودی عقب و نگاه نمیکردی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد