همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

حکایت زنی که در شهرک اکباتان آشغال جمع می کرد + عکس

اون روز خبر رسید که یه زن ۴۰ ساله توی شهرک اکب.اتان پیدا شده که توی خونه اش یه عالمه آشغال جمع کرده و حالا همسایه ها بعد از کلی دوندگی تونستن حکم تخلیه خونه رو بگیرن و دقیقا لحظه ای که قرار بود در خونه باز بشه من برای گرفتن گزارش خودم رو به اونجا رسوندم

هیئت مدیره که یه مرد معتاد مفنگی بود وقتی فهمید من خبرنگارم کلی قشرق راه انداخت و گفت نمی تونید گزارش بگیرید چون اسم بلوک بد درمیره!!!

من سعی کردم صبور باشم و احترام سنش رو نگهدارم اما وقتی صداش رو بلند کرد گفتم:"من برای ورود به اون خونه نیاز به اجازه پلیس دارم نه اجازه شما."

بعد هم راهم رو گرفتم و رفتم....

صاحبخونه توی خونه نبود و باید قفل در شکسته می شد.ظاهرا اون خانم اهل شمال بود و گاهی که به شمال میرفت حدود یک ماه می موند و اون روز هم شمال بود.

خلاصه با مامورا رفتم جلوی در واحد و چشمتون روز بد نبینه....

در که باز شد پشت در پر کارتن و آشغال بود و یه دفه سیل سوسک ریخت بیرون

خود همسایه ها هم شوکه شده بودن از دیدن اون همه آشغال .....می دونستن طرف آشغال جمع می کنه اما نمیدونستن مقدارش این قدر زیاده و از زمین تا سقف چیده شده.حتی توی یخچال و سینک و توالت و حموم هم پر بود از انواع آشغالهای بد بو.از قوطی کنسرو و آشغال میوه گندیده و کارتن پاره و کاغذ چیپس و پفک بگیر تا آفتابه شکسته و کتاب پاره و لباس کهنه

یکی از همسایه ها گفت:"شش سال پیش بود که این خانم این خانه رو خرید. می دونستیم که شوهر و بچه نداره و از همون اول رفتارهای عجیب و غریبی از خودش نشان می داد. مثلا وقتی می دید که ما داریم به راهرو نزدیک می شیم، کیسه زباله ها رو بغلش می گرفت و فرار می کرد و وقتی ما به خونه می رفتیم، آن وقت به خانه‌اش می‌رفت. انگار اون قدری که به زباله ها علاقه داشت به کسی علاقه‌ای نداشت. همیشه هم با شال صورتش رو می پوشوند و کلا از همه فراری بود."

همسایه ها می گفتن طرف عجیب مایه داره و ارث کلانی بهش رسیده.اما انگار خانواده اش هم از این کاراش عاصی بودن و برای همین براشاین  آپارتمان رو خریده بودن که از سر خودشون بازش کنن

یکی دیگه از همسایه ها می گفت:"شب عید که می شد این خانم توی دلش قند آب می کرد.مردم خونه تکونی می کردن و آشغالاشون رو دور می ریختن و این خانم جمع می کرد می برد توی خونه اش!!!"

جالب اینه که اون خانوم آشغالا رو برای فروش جمع نمی کرد و یکی از همسایه ها می گفت که از صبح تا شب داره با آشغالا حرف میزنه و صداش می یاد توی خونه ما.

سه چهارتا از این ماشینای شهرداری پر از آشغال شد اما تازه نصف خونه خالی شده بود و در حین انتقال آشغال از طبقه پنجم به ماشین شهرداری تمام ساختمون پر از سوسک شده بود و حتی وقتی دشتیم بیرون می امدیم دیدم که دم در نگهبانی هم داره سوسک رژه میره

اون روز تا شب توهم سوسک داشتم و فکر می کردم بوی گند آشغال میدم.از سرکار مستقیم رفتم توی حموم اما باز هم حس بدی داشتم.مشامم پر شده بود از بوی آشغال

من شکی ندارم که اون زن اختلال روحی داشت.اون هم مثل ما آدم بود اما چطوری می تونست کنار اون همه آشغال و سوسک و موش بخوابه؟

 

این هم عکس یخچال اون زن:

 

 این هم یه عکس از نمای کلی خونه البته در حالی که ۴ تا ماشین از خونه آشغال خالی شده بود این عکس رو گرفتم

 منبع(+):روزانه های یک خبرنگار جنایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد