همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

اندرزنامه ی اردشیر بابکان

 اندرزنامه ی اردشیر بابکان پس از اوستا کهن ترین نوشته ای است که به صورت کتاب از روزگار پیش از اسلام برجای مانده است. این اندرزنامه را ابوعلی مسکویه در کتاب تجارب الامم (آزمایشهای مردمان) به زبان عربی برگردانده و فردوسی آن را به زبان شعر در شاهنامه آورده است. اندرزنامهی اردشیر را میتوان منشور سیاسی ساسانیان دانست که فرمانروایانی مانند خسرو انوشیروان با پیروی از آن توانستند در کشورداری سرآمد فرمانروایان روزگار خویش شوند. در اینجا بخشهایی از این اندرزنامه از روی ترجمهی دکتر ابوالقاسم امامی (سروش، 1368) بازنویسی و عنوانبندی شده است.

ز دانا سخن بشنو ای شهریار جهان را بدین گونه آباددار
. راستی
شاه را نسزد که دروغ گوید که کسی به دروغ گفتنش ناگزیر نسازد. پیشینیان گفته اند درستی شهریار برای مردم از فراوانی بهتر است. شاه اگر نزدیکان خویش را راست آرد، هر یک از آنان نیز با نزدیکان خویش چنین کنند تا سرانجام همگی مردم راست آیند. بدانید شهریار تا آنگاه که راست آوردن ویژگان را آغاز نکند، نباید دراندیشه ی راست آوردن توده ی مردم برآید و شاه اگر نادرست باشد به که فرمان نراند.

2. دوراندیشی
پیشینیان گفته اند دگرگونیها آنگاه روی دهند که به روزگار خوش گمان باشیم. پادشاهانی بوده اند که در سربلندی به یاد خواری و در آسودگی به یاد نگرانی و در شادی به یاد اندوه و در سرمستی به یاد تودهی مردم و در توانایی به یاد ناتوانی بوده اند و دوراندیشی در داشتن همه است. از پادشاهانی نباشید که نه تنها کاری نکردند که کارهای نیک گذشتگان را تباه کردند و کشور را برای آیندگان ویران برجای نهادند.
3. میانه روی
بدانید روزگار شما را به چند خوی وا دارد: بخشندگی تا آنجا که کار به ریخت و پاش انجامد، سختگیری تا کار به زفتی کشد، شکیبایی تا به کودنی رسد، گزکجویی تا به سبکسنگی انجامد، زبانبازی تا به ژاژخوایی کشد، خاموشی تا به گنگی نزدیک شود. شاه باید که در هریک از این خویها تا آنجا که نکوست پیش رود و چون به مرز رسد، بایستد و خویشتن بدارد و پایفراتر ننهد.
4. برنامه ریزی
شاه اگر برای کار و بیکاری و خوردن و آشامیدن و دانش اندوختن و خوشگذرانی برنامه نهد، کارها به گاه خویش انجام گیرد و پیش و پس نشود و کارهای امروزش از کارهای فردا باز ندارد. از نابسامانی کارها دو زیان برخیزد: یکی آن که خرد کاستی گیرد که این سختتر است. دیگر، ناتوانی تن که از کمبود در خوراک و جنبش پدید آید. بدانید که زیور شاهان در بسامانی کارهای روزانهشان باشد.
5. پرهیز از چاپلوسان
بدانید که شاه باید از چاپلوسان بیشتر از آنان که از وی دوری کنند، بترسد و از ویژگان بد بیش از تودهی بد بپرهیزد. نیک میدانم که شما فزون بر کار شهریاری گرفتار همسران، فرزندان، وزیران، همنشینان و دوستان نیز خواهید بود. از اینان جز اندکی از ایشان، پرهیز کنید که کاری اگر کنند برای گرمی بازار امروز و زندگی فردای خویش است، و خویشتن را تودهی مردم دانند و توده را جز ویژگان که خود از آنان باشند نشناسند.
. رایزنی با مردم
بدانید اگر شهریار به کسانی جز ویژگان نیز روی آرد و جز وزیران را نیز به خود نزدیک کند و از آنان سخن بشنود، درهایی تازه بر او گشاده شود و از آنچه بر وی پوشیده مانده بوده است، آگاه شود. چه گفتهاند: هر گاه شهریار از آنان که هنوز استوارشان نمیدارد پرهیز کند، پردهی تاریک بیخبری بر او افتد. نیز گفتهاند: هرچه مردم از شاه دورتر، وزیران آسودهتر.
7. فرهنگسازی
بدانید شهریاری از دو جای آسیب ببیند: یکی از چیرگی دشمن و دیگری تباهی فرهنگ. بدانید رزمتان با مردم دیگر پیش از جنگیدن با فرهنگ نادرستی که در مردم خودتان است، این نه پاسداری که از دستدادن است. با دلهایی که یکرنگ نیستند و دستهایی که دشمن یکدیگرند با دشمنان چگونه میرزمید؟ بازداشتن دشمن و پایداری و پاسداری از مرز، انجام نپذیرد مگر به فرهنگ نیک و راهبردی درست.
8. کارآفرینی
بدانید که نابودی شهریاریها از سستی در گماردن مردم به کارها و پیشههای شناخته است. اگر بیکاری در مردم فزونی گیرد، در کارها بنگرند و در ریشهها بیندیشند و از آنجا که سرشتها گوناگون است، از گونهگونی منشها، روشهای ناهمگون برخیزد و از ناهمگونی روشها، دشمنی و کینهتوزی و خردهگیری. از ناهمسازی مردم دشواری دیگری برخیزد و آن این که شاه از همداستان کردن ایشان درماند.
9. نقدپذیری
بدانید که چیرگیتان تنها بر تن مردم است که شاهان را بر دلها دستی نیست. شما هرگز نتوانید که زبان مردم را از بدگویی و نکوهش خویش بسته نگاه دارید، چنانکه زشت را نتوانید زیبا سازید. بنابراین، هر کسی از شما بخواهد شیوهای برگزیند که از وی جز به نیکی یاد نکنند، چشمانی بر خویش بگمارد تا در آگاهی بر کاستیهای خویش، از مردم کشور پیش افتد.
مهرورزی
برترین رهبری گشودن دو در برای مردم است: یکی در دلسوزی و مهر و بخشندگی و چشمپوشی و گشادهرویی و دیگری در تندی و بیم دادن و سختگیری و پافشاری و ترشرویی. من هر دو را در مهر مینامم چه گشودن در ناخوشایند در کنار در خوشایند، به بستن در ناخوشایند بهتر میانجامد. بدانید که خوشی شهریاران درست در مهر ورزیدن به مردم است و هر که بدخواه همهی مردم باشد، دشمن خویش است.

سخن پایانی
«در گذشته شهریارانی بوده اند که تاریکیها را به روشن کردن و بازنمودن و بیکاریها را با کار فرمودن چون رسیدگی به تن و پیراستن مو و گرفتن ناخن و شستن چرک و زدودن بوی تن و درمان دردهای آشکار و نهان، به گردن خویش داشته اند. پادشاهانی بودهاند که درستی شهریاری را از درستی تن خویش بیش میخواستهاند و نام نیکی که برجای مینهاده اند، خوشترشان میبود تا ستایشی که هم در زندگی به گوش میشنیده اند. اینان از پی یکدیگر و بر همین شیوه چنان آمده اند که گویی همه یک شاه بوده اند و با یک جان زیسته اند که پیشین، راه پسین هموار کرده و پسین، شیوه ی پیشین را استوار داشته است.»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد