جوک

 

زن: توی روزنامه خوندم که توی هندوستان یک زن را به قیمت 10 دلار فروخته اند!!! بنظر تو این یک بی عدالتی نیست؟
شوهر: نه، اگر زن خوب و خوشگل و با وفایی باشه قیمتش مناسبه

 

 

ترکه میره کلانتری و میگه: قربان، زنم گم شده! افسره میگه: مشخصاتش چیه؟ ترکه میگه: یعنی چی؟ افسره میگه: ببین، مثلا من اگر بخوام مشخصات زنم بگم، میگم: زن من 60 کیلو، قد بلند، موهای طلایی، ... ترکه میگه: جناب سروان، زن من رو ولش کن، بریم زن تو رو پیدا کنیم

 

 

از یارو می پرسن: فرق فلاسفه و ریاضیدانها چیه؟
میگه: ریاضی دانها هر مسئله ای رو سعی میکنن با کمک ریاضی حل کنن ولی
فلاسفه چیزهای حل شده رو هم با کمک فلسفه به مسئله تبدیل می کنن

 

مادر به پسرش: هیچ خجالت نکشیدی این همه کیک رو تنهایی خوردی، اصلاً هیچ به فکر خواهرت بودی؟
پسر بچه: آره مامان همه اش بفکرش بودم، که نکنه یک دفعه وسط خوردن کیک سر برسه

 

ترکه به پسرش می گه می خوام برات زن بگیرم. پسرش می گه نه حالا باشه. ترکه میگه دختر بیل گیتسه! نمی خوای؟ پسر خوشحال میشه میگه باشه! بعد ترکه میره پیش بیل گیتس و می گه دخترتو عروس نمی کنی؟ بیل گیتس می گه نه! میگه پسر من معاون رییس جمهوره ها! بیل گیتس لبخند می زنه و میگه باشه قبوله! بعد ترکه میره پیش رییس جمهور میگه معاون نمی خوای؟ میگه نه، چندتا دارم! میگه اگه داماد بیل گیتس باشه چی! رییس جمهور لبخند می زنه و میگه باشه!!
حالا بازم بگین ترکا هیچی سرشون نمیشه

جوک

زن: توی روزنامه خوندم که توی هندوستان یک زن را به قیمت 10 دلار فروخته اند!!! بنظر تو این یک بی عدالتی نیست؟
شوهر: نه، اگر زن خوب و خوشگل و با وفایی باشه قیمتش مناسبه

 

 

ترکه میره کلانتری و میگه: قربان، زنم گم شده! افسره میگه: مشخصاتش چیه؟ ترکه میگه: یعنی چی؟ افسره میگه: ببین، مثلا من اگر بخوام مشخصات زنم بگم، میگم: زن من 60 کیلو، قد بلند، موهای طلایی، ... ترکه میگه: جناب سروان، زن من رو ولش کن، بریم زن تو رو پیدا کنیم

 

 

از یارو می پرسن: فرق فلاسفه و ریاضیدانها چیه؟
میگه: ریاضی دانها هر مسئله ای رو سعی میکنن با کمک ریاضی حل کنن ولی
فلاسفه چیزهای حل شده رو هم با کمک فلسفه به مسئله تبدیل می کنن

 

مادر به پسرش: هیچ خجالت نکشیدی این همه کیک رو تنهایی خوردی، اصلاً هیچ به فکر خواهرت بودی؟
پسر بچه: آره مامان همه اش بفکرش بودم، که نکنه یک دفعه وسط خوردن کیک سر برسه

 

ترکه به پسرش می گه می خوام برات زن بگیرم. پسرش می گه نه حالا باشه. ترکه میگه دختر بیل گیتسه! نمی خوای؟ پسر خوشحال میشه میگه باشه! بعد ترکه میره پیش بیل گیتس و می گه دخترتو عروس نمی کنی؟ بیل گیتس می گه نه! میگه پسر من معاون رییس جمهوره ها! بیل گیتس لبخند می زنه و میگه باشه قبوله! بعد ترکه میره پیش رییس جمهور میگه معاون نمی خوای؟ میگه نه، چندتا دارم! میگه اگه داماد بیل گیتس باشه چی! رییس جمهور لبخند می زنه و میگه باشه!!
حالا بازم بگین ترکا هیچی سرشون نمیشه

  

 

 

ترکه را برای دفعه دوم، بجرم دزدیدن کفش میگیرن میبرنش دادگاه، قاضیه میگه: تو رو سه سال پیش هم بجرم کفش دزدی گرفته بودن، خجالت نمیکشی؟
ترکه میگه: آقای قاضی خودتان قضاوت کنید، آخه مگه یک جفت کفش بیشتر از سه سال کار میکنه؟

 

مومنان گرامی به علت سرمای شدید و صادرات گاز به بهشت؛ تا 1 هفته جهنم تعطیل میباشد؛ تا اطلاع ثانوی هر غلطی میخواهید بکنید

 

 

صاحب خانه: آی کمک، کمک! دزد!
دزد: داد نزن بابا! کمک لازم نیست، من با خودم چند نفر آورد م

 

به ترکه میگن اصول دین رو نام ببر میگه: توحید، نبوت، امامت، ونک، رسالت

 

 

استاندار آذربایجان اعلام کرد: در صورت تشدید سرما ادارات امدادی نیز تعطیل خواهند شد و کار را به امام زمان واگذار خواهیم کرد!

 

 

یه ترکه قبر کن بوده، یه روز داشته یه مرده را خاک می کرده که یهو مرده زنده میشه و همه فرار می کنن. بعد از یکی دو دقیقه ترکه داد می زنه: برگردید برگردید، نترسید، کشتمش

 

مرد به زنش میگه: باید اعتراف کنم که تو اعتقاد به دین را به زندگی من آوردی، چون تا قبل از ازدواج با تو معتقد نبودم که جهنم هم وجود دارد

 

 

مامانه ساعت 7 صبح میآد بالای سرپسرش میگه: رضاجون بلند شو باید بری مدرسه دیرمیشه.
رضا از زیر پتو میگه: نه من نمی خوام برم مدرسه اونجا هیچکس منو دوست نداره، بچه ها باهام بدن، معلما ازم متنفرن، حتی فراش مدرسه هم سایه ام با تیر میزنه.
مامانه میگه: آخه رضا جون نمیشه که نری مدرسه آخه ناسلامتی تو مدیر مدرسه ای

 

 

دو تا خانم داشتن صحبت می کردند، اولی میگه: تو چرا از شوهرت طلاق گرفتی؟
دومی میگه: آخه من بهش گفتم 30،000 تومان بده برم آرایشگاه خودم خوشگل کنم، اون 300،000 تومان بهم داد

 

ترکه داشته زنشو کتک میزده بهش میـگن مگه زنت چیکار کرده ترکه میگه اگه میدونستم
چیــکار کرده که میکشـتمش

 

 

تهرانیه داشت واسه آبادانیه لاف می زد که من یه سگ دارم وقتی می خواد بیاد تو خونه در می زنه. ابادانیه میگه: ولک مگه کلید نداره؟