همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

نقش بهلول در قیام گوهرشاد

یکى از نکات قابل تامل درباره قیام مسجد گوهرشاد (۱۸ الى ۲۲ تیرماه ۱۳۱۴) نقش آفرینى علماى غیربومى در این قیام است. به عنوان مثال بهلول واعظى از اهالى سبزوار بود که در شهر و روستا هاى کشور منبر مى رفت و از این طریق گذران زندگى مى کرد. همچنین خاستگاه علماى برجسته دخیل در قیام نظیر آیات عظام: حسین قمى، آقازاده (فرزند ارشد آخوند خراسانى)، یونس اردبیلى، سیدعبدالله شیرازى، مرتضى آشتیانى، سیدعلى اکبر خوئى (والد آیت الله العظمى ابوالقاسم خوئى مرجع تقلید) به ترتیب عبارت از شهر هاى قم، نجف، اردبیل، شیراز، تهران و خوى بود. 

نکته جالب اینکه وقتى علماى طراز اول مشهد را بعد از قیام دستگیر و بعد از بازجویى و محاکمه در تهران (قریب سه ماه) آزاد کردند، مقرر نمودند که همگى آنان مى بایست به شهر هاى محل تولد خود عزیمت نمایند. به درستى معلوم نیست هدف دستگاه قضایى از این اقدام چه بود، ولى گویا یک هدف سیاسى در آن وجود داشت و آن اینکه صرف نظر از عدم تمرکز جمعى از علماى برجسته داراى پرونده سیاسى در یک مکان، تضعیف جایگاه حوزه علمیه خراسان در کشور بود. 

به هر حال اگر برخى از علماى مذکور هم داراى سابقه چند ساله سکونت در مشهد بودند، بهلول در این میان یک استثنا بود، زیرا فقط پنج روز در این شهر رحل اقامت افکنده و در همین پنج روز هم در مقام سرسلسله جنبان قیام مسجد گوهرشاد ایفاى نقش کرد. همچنین او از این بخت بزرگ نیز برخوردار شد که در همان بدو سرکوب قیام با جمع انگشت شمارى از یارانش از مسجد گوهرشاد بگریزد و بعد از طى اندکى از مسیر به تنهایى عازم افغانستان شود. شانسى بزرگتر از همه موارد فوق این بود که حتى بعد از سه دهه و نیم زندگى طولانى در کشور هاى افغانستان، مصر و عراق که فقط یک قلم آن سى و یک سال زندان در افغانستان بود، در پى اخراج ایرانیان از سوى دولت عراق به ایران برگردد و سال ها همچنان به حیات خود ادامه دهد. 

یکى از نکات قابل تامل درباره قیام مسجد گوهرشاد (۱۸ الى ۲۲ تیرماه ۱۳۱۴) نقش آفرینى علماى غیربومى در این قیام است. به عنوان مثال بهلول واعظى از اهالى سبزوار بود که در شهر و روستا هاى کشور منبر مى رفت و از این طریق گذران زندگى مى کرد. همچنین خاستگاه علماى برجسته دخیل در قیام نظیر آیات عظام: حسین قمى، آقازاده (فرزند ارشد آخوند خراسانى)، یونس اردبیلى، سیدعبدالله شیرازى، مرتضى آشتیانى، سیدعلى اکبر خوئى (والد آیت الله العظمى ابوالقاسم خوئى مرجع تقلید) به ترتیب عبارت از شهر هاى قم، نجف، اردبیل، شیراز، تهران و خوى بود. 

نکته جالب اینکه وقتى علماى طراز اول مشهد را بعد از قیام دستگیر و بعد از بازجویى و محاکمه در تهران (قریب سه ماه) آزاد کردند، مقرر نمودند که همگى آنان مى بایست به شهر هاى محل تولد خود عزیمت نمایند. به درستى معلوم نیست هدف دستگاه قضایى از این اقدام چه بود، ولى گویا یک هدف سیاسى در آن وجود داشت و آن اینکه صرف نظر از عدم تمرکز جمعى از علماى برجسته داراى پرونده سیاسى در یک مکان، تضعیف جایگاه حوزه علمیه خراسان در کشور بود. 

به هر حال اگر برخى از علماى مذکور هم داراى سابقه چند ساله سکونت در مشهد بودند، بهلول در این میان یک استثنا بود، زیرا فقط پنج روز در این شهر رحل اقامت افکنده و در همین پنج روز هم در مقام سرسلسله جنبان قیام مسجد گوهرشاد ایفاى نقش کرد. همچنین او از این بخت بزرگ نیز برخوردار شد که در همان بدو سرکوب قیام با جمع انگشت شمارى از یارانش از مسجد گوهرشاد بگریزد و بعد از طى اندکى از مسیر به تنهایى عازم افغانستان شود. شانسى بزرگتر از همه موارد فوق این بود که حتى بعد از سه دهه و نیم زندگى طولانى در کشور هاى افغانستان، مصر و عراق که فقط یک قلم آن سى و یک سال زندان در افغانستان بود، در پى اخراج ایرانیان از سوى دولت عراق به ایران برگردد و سال ها همچنان به حیات خود ادامه دهد. 

به هر حال بهلول در سال هاى نخست فضاى انقلابى جامعه فرصتى یافت که در هر محفل و مجلسى به شرح ماوقع قیام مسجد گوهرشاد بپردازد و شنوندگان را مسحور گفته هاى خود بکند. صرف نظر از ذکر خاطرات او در آن سال ها در برخى نشریات، امروزه در سه منبع آن خاطرات به طور جامع نقل شده است:
 
۱- خاطرات سیاسى بهلول که توسط خود او در آغاز انقلاب بیان شده و از سوى شخصى به نام عبدالعظیم مهتدى بحرانى تدوین و به زبان عربى ترجمه و چاپ شده است. این کتاب در سال ۱۳۷۸ توسط على اصغر کیمیایى به زبان فارسى ترجمه و از سوى موسسه حضرت صاحب الزمان (عج) در مشهد چاپ و منتشر شد. 

۲- متن سخنرانى شیخ محمدتقى بهلول درباره واقعه مسجد گوهرشاد مندرج در کتاب «قیام گوهرشاد» که توسط سینا واحد تدوین شده است. 

۳- مصاحبه بهلول با گروه تاریخ سیماى جمهورى اسلامى ایران که در آرشیو سیما نگهدارى مى شود. 

گفتنى است که محور ها و مباحث اصلى این منابع یکى است و بهلول به دلیل داشتن حافظه قوى جزئیات وقایع را به تمام و کمال شرح داده است. البته در مطالعه و نقل قول از آنها بایسته است که مطالب حماسه سرایى را از خاطرات جدا کرد. فضاى حماسى خاطرات فوق باعث شده که در سال هاى نخست انقلاب بهلول به عنوان یک چهره شگفت انگیز و بعضاً اسطوره اى وارد زبان و ادبیات انقلابى شود. به هر حال براساس محوریت خاطرات وى پنج روز قیام مسجد گوهرشاد به شرح ذیل مورد بازکاوى قرار مى گیرد: 

الف- چهارشنبه ۱۸ تیرماه ۱۳۱۴ (اولین روز ورود بهلول به مشهد): همانطور که گفته شد شغل بهلول وعظ و خطابه بود تا حدودى نیز به عنوان بهلول واعظ در شهر هاى خراسان شهرت یافته بود. در یکى از روز هاى اول تابستان ۱۳۱۴ هنگامى که در شهر قائن به وعظ مشغول بود، از طریق زائرانى که از مشهد مراجعت مى کردند، خبر عزیمت آیت الله العظمى قمى از مشهد به تهران جهت گفت وگو با رضاشاه درباره قانون اتحاد شکل لباس و تغییر کلاه را شنید. از این رو بلافاصله عزم خود را براى پیوستن به آن مرجع دینى جزم کرد و در گام اول براى کسب اطمینان از سفر قمى عازم مشهد شد. او نقل مى کند: «از مدت ها دنبال چنین مناسبتى مى گشتم که به یک مرجع از طرف دولت حمله بشود تا من به یارى او بشتابم.» 

به هر حال وى در بدو ورود به مشهد به منزل آیت الله قمى مراجعه و از خبر عزیمت او به تهران اطمینان خاطر حاصل کرد. سپس به حرم امام رضا(ع) رفت تا پس از زیارت به دیدار قمى در تهران بشتابد و از او کسب تکلیف کند. اما به محض ورود به حرم فضاى آنجا را به گونه اى غیرمنتظره بر وفق مراد خود یافت. در هر گوشه اى از حرم و مسجد گوهرشاد جمعیتى را مشاهده کرد که در پاى منابر وعاظ از حصر آیت الله قمى در تهران سخن مى گویند، کنجکاوانه از عکس العمل مردم پرس وجو کرد و خبردار شد که از چند شب قبل جمعى در مسجد تحصن اختیار کرده اند و وعاظ نیز براى آنان به صورت جسته و گریخته از تغییر کلاه و حتى قرار کشف حجاب سخن گفته و مردم را تحریک مى کنند. به شوق آمد بر فراز منبر ایوان مقصوره رفت و با فریاد هایى توجه همگان را جلب کرد. بعد از تجمع مردم به حاضران وعده داد که قصد دارد فرداشب مطالب مهمى به سمع و نظر آنها برساند. 

گفتنى است که در آن روز جمعیت بیشترى نسبت به رو ز هاى قبل در مسجد گوهرشاد تجمع کرده بودند. علت این امر دستگیرى جمعى از بازاریان در اعتراض به حصر آیت الله قمى و اعلام حمایت از مطالبات او بود که براى این منظور آنها تلگرافى به دربار مخابره کرده بودند، به هر حال بهلول در چنین فضایى وارد مسجد شد و چون با استقبال شدید مردم حاضر در آنجا مواجه گردید، تصمیم به ایراد سخنرانى گرفت.۱ 

نکته درخور توجه اینکه بهلول در خاطرات خود اصلاً به این سخنرانى و فراخوان مذکور اشاره اى نکرده است بلکه در برخى خاطرات موجود از وقایع آن روز ها به این سخنرانى اشاره و مطالب پراکنده اى از آن نقل شده که فراخوان براى حضور در سخنرانى شب جمعه سخن اصلى آن بود. از آن جمله شیخ محمد علمى اردبیلى از دستگیر شدگان قیام گوهرشاد در خاطراتش نقل مى کند که بهلول در پایان سخنرانى «تند و انقلابى با یک بیان وافى» گفت: «اى جماعت فردا شب زن [به مجلس و پاى سخنرانى او] نیاید منظورش این بوده که فردا کسانى بیایند که از نظر دل و جرأت مرد و مردانه باشند.»۲
 
در منبعى دیگر خاطرنشان شد: «بهلول گفت: حاضرین به غایبین بگویند؛ فردا شب که شب پنج شنبه است در اینجا و در همین مسجد و روى همین منبر مطالب مهمى را براى شما خواهم گفت هر کسى نیاید از کیسه اش رفته. البته مى دانم که فراموش نمى کنید.»۳ بعد از این سخنرانى جمعیت پراکنده شدند و بهلول نیز آن شب را در منزل یکى از دوستانش به صبح رساند.۴ 

ب- پنج شنبه ۱۹ تیر روز بازداشت و آزادى بهلول: چنین به نظر مى رسد که در پى فراخوان شب قبل جمعیت قابل توجهى در حرم و مسجد گوهرشاد تجمع کردند. گفتنى است که ۱۹ تیر در مشهد به مناسبت سالروز حمله روس هاى تزارى به حرم مطهر و به توپ بستن صحن مشهور است و این امر هم در تجمع مردم اثر داشت. به هر حال بهلول که اینک توسط نیرو هاى امنیتى شناسایى شده بود به منظور گریز از تعقیب و یا احیاناً بازداشت از سوى آنان خود را به داخل حرم رساند و در مسجد گوهرشاد رحل اقامت افکند. 

او قصد داشت هر چه زودتر سخنرانى افشاگرانه خود را ایراد و مشهد را ترک کند و با عزیمت به تهران به دیدار آیت الله قمى بشتابد ولى انجام این سفر به روز شنبه موکول شد، زیرا بهلول اعتقاد داشت هر وقت روز پنج شنبه اى در یکى از شهر هاى مقدس باشد مى بایست شب و روز جمعه را نیز آنجا به سر کند تا آداب زیارت مخصوصه را به جا آورد، سپس آن شهر را ترک کند. در نتیجه او موقتاً در مشهد ماندگار شد تا اینکه در ظهرهنگام پنج شنبه وقوع حادثه اى، تمام برنامه هاى او را برهم زد. همانطور که قابل پیش بینى نیز بود، ماموران شهربانى که در تعقیب وى بودند در پى کسب اطلاع از محل استقرار او به سراغش آمده و در صحن حرم امام رضا(ع) دستگیرش کردند. اما همین که درصدد برآمدند او را از حرم خارج کنند با مقاومت جمعى از حاضران و زائران مواجه شدند. در همین حین چند تن از خدام آمده و واسطه شدند که او را موقتاً در کشیکخانه حرم نگه دارند و در فرصت مقتضى از حرم خارج نمایند. حسن بهلول نیز به ماموران تعهد داد که صبح روز شنبه خود را به شهربانى معرفى کند. بدین ترتیب غائله خاتمه یافت و بهلول در کشیکخانه صحن بزرگ حرم زندانى شد. اما هنوز ساعاتى از بازداشت او نگذشته بود که زائرانى که از مقابل بازداشتگاه او عبور کرده و از در شیشه اى کشیکخانه بهلول را شناسایى کردند، درصدد آزادى برآمدند.
 
البته بهلول نیز که اوضاع را بر وفق مراد دید براى جلب توجه رهگذران «خود را به حالت گریه به مردم نشان داد» در همین هنگام فردى با کت و شلوار وکلاه شاپو و کراواتى [اتحاد شکل کامل لباس و کلاه] یعنى نواب احتشام رضوى از خدام برجسته حرم که دو ماه پیش از آن ملبس به لباس روحانى بود در آنجا ظاهر شد و بعد از ورود به کشیکخانه با بهلول به گفت وگو پرداخت. لحظاتى بعد که از بهلول شنید آیت الله قمى نیز در تهران بازداشت شده همان لحظه به میان مردم و تجمع کنندگان در مقابل کشیکخانه مراجعه کرده و با صداى بلند فریاد زد: «اى مردم بى غیرت نزدیک پنج هزار نفر از چهار تا پلیس محافظ بهلول مى ترسید. بریزید و عالم خود را آزاد کنید. لعنت بر کسى که این کلاه را بر سر ما گذاشت.» سپس کلاهش را از سر برداشت و زیر پا انداخت و با نداى یاحسین یاحسین به کشیکخانه حمله کرد. حاضران نیز که تا این لحظه با حیرت شاهد این صحنه ها بودند، به هیجان آمده و به تبعیت از او به طرف کشیکخانه هجوم آورده و بهلول را آزاد کردند. جمعیتى که تحت رهبرى نواب احتشام رضوى بهلول را در چنین شرایطى نجات دادند، او را بر فراز منبر صاحب الزمان مسجد گوهرشاد نشاندند.۵ 

بهلول در خاطراتش احساس خود را در آن وضعیت چنین بیان کرده است: «وقتى من روى منبر جاى گرفتم، دست و پاى خود را گم کردم، چرا؟ چون پیش بینى چنین منظره اى را نداشتم و نمى خواستم که شورش بشود.» اما جمعیتى که پاى منبر او گرد آمده و شعار مرگ بر شاه، زنده باد اسلام، زنده باد علما سر مى دادند از او مطالبه سخنرانى مى کردند. تا اینکه بهلول زبان به سخن گشود و خطاب به حاضران گفت: «مردم خوب کارى نکردید که مرا این طورى آزاد کردید. اما اکنون عملى که شده و ما نباید نرمى نشان دهیم یا حاج آقا حسین قمى را آزاد کرده و احکام اسلام را جارى کرده و یا همه کشته شویم» سپس در پایان از مردم خواست که بروند خانه هایشان و آذوقه یک هفته خانواده را تهیه و با سلاح مراجعت کنند.۶ 

بعد از این سخنان جمع کثیرى از حاضران براى انجام دستور مذکور به سوى منازلشان عزیمت کردند. اما بهلول با باقى مانده افراد (زائران) مکان تجمع را از مسجد گوهرشاد به صحن نو تغییر دادند. زیرا وقت خواب به تدریج فرا مى رسید و خوابیدن در مسجد مکروه بود. ولى در صحن اشکالى نداشت. بعد از استقرار در مکان جدید جمعیت تحصن کننده آن شب را (شب جمعه) با دعا و نیایش و مناجات با حق تعالى پرداختند. البته برخى نیز در استراحت به سر مى بردند. در این شب کسى از مقامات امنیتى به سراغ آنها نیامد. 

ج- جمعه ۲۰ تیر حمله اول به تحصن کنندگان: چنین به نظر مى رسد که ماموران امنیتى به صورت محرمانه در داخل جمعیت تحصن کننده حضور داشته و لحظه به لحظه وقایع را گزارش مى دادند، زیرا به یکباره در آستانه اذان صبح صداى شیپور نظامى به صدا درآمد و این صدا معمولاً نشانه عملیات نظامى بود. البته قبل از حمله فردى از طرف استاندارى به جمع تحصن کنندگان آمد و به آنان هشدار داد که بهتر است هر چه زودتر متفرق شوند ولى در آن فضاى هیجانى و شور انقلابى گوشى براى شنیدن این نصایح نبود.
 
آن فرد به ناچار با ناکامى در ماموریتش مراجعت کرد. در این موقع تمام اطراف صحن و حرم از طرف نیرو هاى انتظامى محاصره شده بود. از همان لحظات حضور ماموران، جمعى از اهالى مشهد که منازلشان در نزدیکى حرم بود و از صداى شیپور نظامى هیجان زده از خواب برخاسته بودند، در اطراف حرم تجمع کردند. اینک ماموران انتظامى اطراف حرم، خود در محاصره این افراد قرار گرفتند. این اشخاص نیز درصدد بودند از صف نظامیان عبور کرده به جمع تحصن کنندگان بپیوندند اما ماموران امنیتى مانع مى شدند. در همین لحظات فرمان حمله صادر شد و ناگهان با شلیک گلوله اى عملیات آغاز شد. 

نیرو هایى که در مواضع خود سنگر گرفته بودند، سلاح هاى خود را به طرف تحصن کنندگان نشانه رفتند و از همان آغاز تعدادى از مردم به خاک و خون غلتیدند. جمعیتى که خارج از محاصره بودند با مشاهده این صحنه ها به طرف ماموران هجوم آوردند، نیروهاى انتظامى از دو سو مورد حمله قرار گرفتند و تعدادى از آنها زخمى و کشته شدند. در چنین وضعیت بحرانى، فرمانده آنان دستور عقب نشینى صادر کرد. برخى سربازان نیز که انتظار چنین کشتارى نداشتند - آن هم در صحن حرم مطهر امام رضا(ع) _ تاب و تحمل خود را از دست دادند و به مردم پیوستند این نکته نیز در عقب نشینى نیروهاى امنیتى بى تاثیر نبود. 

بدین ترتیب حمله اول در سحرگاهان روز جمعه ناتمام باقى ماند، متحصنین با ده ها کشته و زخمى، همچنان در موضع خود با عزمى راسخ باقى ماندند و آن روز را به معالجه زخمى ها و دفن شهدا گذراندند. برخى از زخمى ها را به منازلشان و برخى دیگر را به بیمارستان بردند. اما اولیاى امور شهر در چه وضعیتى بسر مى بردند و چگونه درصدد چاره جویى این بحران برآمدند؟ 

اولین کسى که از طرف دولت از آزادى و حضور بهلول بر فراز منبر مسجد گوهرشاد و به خصوص فراخوان تجمع در شب پنجشنبه اطلاع یافت، مولوى تولیت مسجد گوهرشاد بود که در پى اطلاع از سخنان او، خود را به پاى منبر رساند و درصدد برآمد بهلول را از منبر پایین آورد اما مستمعین پاى منبر به او حمله ور شده و او را کتک مفصلى زدند به طورى که او را در بیمارستان بسترى کردند. رئیس شهربانى به محض اطلاع از این حادثه و پیش بینى گسترش قیام، پاسبان بیات رئیس پلیس مشهد را نزد استاندار (پاکروان) و فرمانده لشکر خراسان (سرلشکر مطبوعى) فرستاد تا آنها را از جریان امر مطلع سازد. در پى کسب اطلاعات پى در پى از وقایع داخل حرم و مسجد گوهرشاد، نامبردگان طى رایزنى هایى در نیمه شب جمعه تصمیم مى گیرند که غائله را از طریق مامورین مستقر در کلانترى دو که در جوار مسجد گوهرشاد واقع بود، بخوابانند. 

براى این منظور استاندار به اتفاق فرمانده لشکر به کلانترى مذکور عزیمت کرده تا ضمن بررسى اوضاع بر حمله قریب الوقوع (حمله اول) به متحصنین نظارت کنند. در بدو افرادى۷ را به جمع تحصن کنندگان مى فرستند تا با نصایح و اندرز آنان را قانع ساخته و پراکنده نمایند، ولى متحصنین و به خصوص بهلول که اینک رهبرى آنها را به عهده داشت، تقاضاهاى خود را در سه بند مطرح و اعلام مى کنند تا برآورده نشدن این خواسته ها به تحصن خود ادامه خواهند داد. مطالبات سه گانه آنها عبارت بود از: عدم تغییر کلاه، جلوگیرى از رفع حجاب و بازگشت فورى آیت الله قمى به مشهد. اما مقامات امنیتى مشهد که قادر به سپردن تعهدى در این موارد نبودند، ناچار طى مذاکراتى تصمیم به قلع و قمع متحصنین مى گیرند. اجراى این تصمیم نیز به صبحگاهان که عده تحصن کنندگان به حداقل ممکن کاهش مى یافت، موکول شد. تعداد آنان را در این مقطع بین یکصد و پنجاه تا دویست نفر ذکر کرده اند. 

گفتنى است که در بدو امر فرمانده لشکر و رئیس شهربانى به علت عدم اخذ دستور از مرکز حاضر به اجراى این عملیات نبودند ولى با اصرار استاندار و به خصوص اتهام وى به شهربانى و تولیت مبنى بر اینکه از گزارش به موقع واقعه مذکور خوددارى کرده اند، تصمیم گرفته مى شود شهربانى با کمک لشکر (یک اسوران سواره ویک گروهان پیاده) در سحرگاهان منطقه را تحت کنترل گرفته و با استقرار یک گردان پیاده نیز از نیروهاى خود، به غائله خاتمه بخشند. اما همان طور که گفته شد در پى هیاهو و سروصداها جمع کثیرى از مردم به اطراف حرم ریخته و انجام هر گونه ابتکار عمل را از نیروهاى امنیتى سلب مى کنند. آنان در یک حالت بلاتکلیفى و سرگردانى در حالى که در انجام عملیات خود ناکام ماندند، طى دستورى عقب نشینى کردند و بدین صورت بحران نه تنها خاتمه نیافت، بلکه دامنه آن گسترش یافت. در پى این ناکامى استاندار به اتفاق فرمانده لشکر و رئیس شهربانى و تولیت (اسدى) به تلگرافخانه رفته و مراتب را به مرکز (شاه) گزارش دادند. از مرکز دستور رسید که فوراً به غائله خاتمه بخشند.۸ 

پى نوشت ها:
۱- د. امینى، غائله مسجد، مجله خواندنى ها، سال ۶ ، ۱۱ ش، صص۷-۶ (رک: فصلنامه یاد، سال ،۱۸ شمارگان ۷۰- ۶۷).
۲- قیام گوهرشاد، سینا واحد، خاطرات شیخ محمد علمى اردبیلى، ص ۲۱۳.
۳- جعفر درانى، واقعه مشهد، مجله خواندنى ها، سال ،۳ ش۴ . به نقل از روزنامه نجات (رک: فصلنامه یاد، سال ،۱۸ شمارگان ۷۰-۶۷).
۴- خاطرات سیاسى بهلول، ص ۸۸.
۵- رک: واقعه خراسان، مسعود کوهستانى نژاد، مصاحبه با نواب احتشام رضوى، صص ۳۶-۳۲.
۶- خاطرات سیاسى بهلول، پیشین، صص ۹۸- ۹۷.
۷ _ در کتاب «واقعه خراسان» اسامى دو فرد گسیل شده مذکور به ترتیب: سرگرد محسن ادارى و سروان ادارى ذکر شده است رک: همان، ص ۱۲۱.
۸ _ د. امینى، غائله مسجد، پیشین، صص ۲۷۸-۲۷۵ 
روزنامه شرق

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد