دانش آموزان ممتاز در درس ریاضی و فیزیک و شیمی نمرات خوبی کسب می کنند بدون آنکه کاربرد آن را در زندگی اشان درک کنند. در یک تحقیق که توسط نگارنده انجام شده در یک جامعه آماری صد نفره که همه ی آنها حدود 35 سال سن داشتند، دیپلمه های رشته ی ریاضی بودند و همه آنها در حدود 17 یا 18 سال از دوره متوسطه اشان می گذشت، سه مسئله ریاضی ساده در مورد انتگرال گیری پرسیده شد که از بین 100 نفر 88 نفر نتوانستند پاسخ سؤال مربوطه را بدهند. 2 نفر نیز مسئله را تا نیمه پاسخ دادند و فقط 10 نفر توانستند به این سؤالات پاسخ دهند. البته شاید گفته شود که هدف نظام آموزشی صرفاً پاسخ دادن به انتگرال تا پایان عمر نیست.
ما هم قبول داریم این اصلی است که نمی توان آنرا انکار کرد. در کل یک نکته را می شود از این تحقیق برداشت کرد و آن اینکه در مدارس ما مهارتهای ذهنی، احساسی و هوشی کاملاً به فعلیت نمی رسند. در حالی که یادگیری دروسی مثل ریاضی، فیزیک و ... در دستور کار قرار دارد. اما درعمل این مدل یادگیری ممکن است به تقویت حافظه کوتاه مدت دانش آموزان کمک کند.
همه شاگردان درس می خوانند و زحمت می کشند تا در امتحانات موفق شوند. اگر دانش آموزی در این سیستم، نمرات خوبی کسب ننمایند مورد دید منفی مدیران، معلمان، والدین و جامعه قرار می گیرد. وقتی همین امروز شرط ثبت نام برای مدارس خوب معدل های بالاست، وقتی همه خود را قربانی رشد در این رتبه بندی می کنند، طبیعتاً بسیاری از استعدادهایی که می توانستند موزیسین، نقاش، کارگردان، خطاط ، لوله کش و صنعتگران شوند مورد بی مهری قرار می گیرند.
ما نباید فراموش کنیم برای یک لوله کش خوب شدن، یک نجار یا بنای حرفه ای شدن زمانی معادل 30 سال وقت لازم است. یک اوستای نجاری سال ها خاک ارّه می خورد و دست هایش لای دستگاه پرس می ماند تا می تواند استادکاری زبردست شود. ما نباید در جامعه ارزش اساسی شغل های صنعتی، فنی و هنری را تقلیل دهیم و فقط چشم به راه تولید مهندس و دکتر و پزشک در سیستم آموزشی باشیم.
بدین ترتیب ما باید سال ها انتظار بکشیم و صبر کنیم تا از دل این سیستم با این همه صرف هزینه، امثال دکتر هشترودی ها و حسابی ها و... هر روز بیشتر و بیشتر بیرون آید. ای کاش می شد تعداد نخبگان علمی کشور آنقدر زیاد گردد که آسمان ایران هر روز روشن و روشن تر شود. امّا از یاد نبریم که هدف نظام آموزشی صرفاً تربیت نیروهای نخبه نیست. ما می خواهیم یک جامعه پویا و سربلند در جهان نو داشته باشیم. ما نه تنها می خواهیم به استادان رشته فیزیک، ریاضی، مهندسان و پزشکان افتخار کنیم، بلکه می خواهیم به صنعتگران، تکنسین ها، هنرمندان و ...هم افتخار کنیم. نظام آموزشی فرصت غنیمتی است که هر کس را در جایگاه و منزلت خاص خود ببیند و استعدادهای افراد را شکوفا نماید.
چه اشکالی دارد اگر شیرینی پزهای ما خوشمزه ترین کیک های دنیا را درست کنند؟ چه قدر عالی خواهد بود اگر تمام در و دیوار شهر با هنر نقاشان، خطاطان، تذهیب کاران و... رنگ آمیزی شود. چقدر بی نظیر خواهد بود اگر تمام آرایشگران ما بهترین آرایشگرهای دنیا شوند و چقدر عالی خواهد بود اگر همه صبح به یکدیگر سلام کنند و لبخند بزنند.
مهربانی به یکدیگر، احترام به حقوق تک تک انسان ها، انجام وظیفه وتعهد نسبت به کار، همه و همه باید در نظام آموزشی مورد ترویج و تدریس قرار گیرد و اینها با ارزشیابی ما دردروس فیزیک، شیمی و .... هم سو نیست.
بسیاری از دانش آموزان ممتاز بعد از فارغ التحصیلی از دوران متوسطه دروس دبیرستان را تا مدتی در حافظه دارند، اما به ندرت می دانند که چطور با انسانهای دیگر جامعه ارتباط برقرار کنند. بسیاری از آنها حتی یک قاب عکس را نمی توانند به دیوار آویزان کنند و یا تخم مرغی را برای خودشان نیمرو کنند. اساساً شاید بشود گفت نظام آموزشی ایران، دانش آموزانی را مورد توجه ویژه قرار می دهند که بتوانند نمرات ممتاز و بالایی بیاورند و برای سایر دانش آموزان برنامه ی مشخصی ندارند. ترویج نمره ی 20 در جامعه و فرهنگ ما روز به روز شدیدتر می شود.
بچه ها با اعلام نتایج آخر سال از 20 نیاوردن گریه می کنند، پدر و مادر جلوی فامیل و دوست و اقوام خجالت می کشند که بچه اشان بیشتر نمرات 14 و 15 آورده است. به طور کلی هویت مدارس ما با درس و کلاس و امتحانات و نمره پیوند خورده است، در حالی که در مدارس خلاق هدف، رشد روحی، فکری، احساسی وادراکی تک تک دانش آموزان است.
ما می خواهیم افرادی تربیت کنیم که محیط زندگیشان را می شناسند، جهان امروز را می شناسند، ارتباطات گسترده ای با دیگران دارند، ارزش های هویتی و فرهنگی خود را می شناسند و در مجموع شهروندانی ایرانی و جهان نگر هستند. دانش آموز با استعداد و خوب در مدرسه خلاق کسی نیست که حافظه قوی دارد و فرمولهای ریاضی زیادی را حفظ کرده، بلکه فردی است که فارغ از نمراتی که کسب کرده موجودی بی نظیر و با ارزش برای جامعه است. او می تواند در مسیر مورد علاقه اش حرکت کند و به پیشرفتهای بی نظیری برسد. انسان موفق کسی است که در محل کار با تعهد و مسئولیت کار می کند، در خانه پدر مهربانی است که بچه ها برای ورودش به خانه ثانیه شماری می کنند و در اوقات فراغت به کوه و دشت می رود.
انسان رشد یافته، از شکست نمی هراسد و هر شکست را پلی برای پرواز و پیشرفت می بیند. ما می توانیم به همه خروجی های نظام آموزش و پرورش نمرات 20 و 19 بدهیم، اما به جای آن جامعه ای داشته باشیم متشکل از افرادی که همه دچار افسردگی، روان پریشی، ناراحتی های اعصاب و ... هستند. امروزه در شاخص های جامعه سالم به اصول بهداشت روان و توانمندی روحی توجه ویژه ای می شود. ما تا چه حد در کلاس های درس به شرایط روحی و روانی دانش آموزان توجه می کنیم؟ چه برنامه ای برای رشد روحی شهروندان داریم؟
در مجموع شاید بشود از منظر آسیب شناسی اولویت بخشی و توجه ویژه به نمره 20 را در موارد زیر خلاصه کرد:
1- توجه به نمره 20 در ارزشیابی ها ، یعنی همه چیز را در کمال دیدن و انتظار بهترین ها را از افراد داشتن. در حالی که کمال گرایی آفت بزرگ مرگ خلاقیت ها و شکوفایی استعدادهاست. استعداد در مسیرهای متنوع رشد می یابد و جامعه ایده آل جامعه ایست که در همه زمینه ها انسانهایی پرورش یافته و شکوفا دارد .
2- نظام آموزش و پرورش ماشین تولید دیپلمه ها و دانش آموزانی نیست که هندسه تحلیلی را خوب یاد گرفته اند، بلکه هدف اساسی نظام آموزش و پرورش خلاق آن است که کسی بازنده نباشد و هر کس توانایی پیشرفت در مسیر مورد علاقه اش را دارد .
3- نمره 20، نفس نظام آموزشی را به شماره انداخته. اضطراب و دلهره از 20 نیاوردن، مطلوبیت جامعه را از لحاظ روحی دچار تشویش و نگرانی کرده است. دبیرستانهای ما به تولید کنندگان مدرک دیپلم مبدل شده اند که باید در آنجا صرفاً به مباحث نفس گیر علمی پرداخت. درحالی که در یک دبیرستان خلاق هدف برقراری ارتباط دو سویه میان معلم و دانش آموز است. معلم به کلاس می آید تا علاوه بر دانش علمی، چگونه زیستن را نیز به دانش آموزان یاد بدهد. دانش آموز هم به کلاس می آید تا علاوه بر علم آموزی، اخلاق مدنی، قواعد شهروندی و ارزشهای انسانی را فرا گیرد. ما خواستار مدارسی هستیم که در آن به دانش آموزان بگویند: تو در آسمان الهی ستاره درخشانی هستی و فقط تو مثل توست. تو آئینه ی نور الهی هستی و می توانی هر کاری که دوست داری انجام دهی. پیروزی از آن توست.
4- یکی از مسائلی که به شکل جدی نظام آموزش و پرورش ما را تهدید می کند تنبیه نمرات پائین است. ما نباید دانش آموزانی که به هر دلیل نتوانسته اند در ارزشیابی ها نمرات خوبی کسب کنند مورد تحقیر و بی احترامی و تنبیه قرار دهیم. چه بسا دانش اموزانی که در دوران تحصیل در درس ریاضی و فیزیک نمرات پائینی کسب کردند، اما بعدها شاعران و نویسندگان و نقاشانی بی نظیر شدند.
5-در مدرسه خلاق هدف، حذف هر نوع اضطراب، ترس و عدم امنیت روحی و روانی است. ما می خواهیم دانش آموزان در مدارس غم و اندوه خود را رها کنند و یک شادمانی خالص و عمیق را تجربه نمایند. در مدارس سنتی برگزاری آزمون های سخت و دشوار از اصول و اهداف اساسی تلقی می شود که دانش آموزان باید از ان گذر کنند. در حالی که در مدرسه خلاق این اعتقاد وجود دارد که ما نباید ذهن دانش آموز را درگیر دستگاه عریض و طویلی به نام امتحان برای ارزشیابی کنیم. ما باید دانش آموزان را با دفع موانع فردی و اجتماعی به سمت استعدادهایشان معطوف نماییم.
6- زندگی هر کسی بر اساس یک فلسفه و جهان بینی خاص بنا می شود. در نظام های تربیتی نا کارآمد تأکید بر یکسان سازی و حذف تنوع عقاید و سلیقه ها و جهان بینی هاست. در شوروی سابق نظام آموزشی به تربیت انسان های نورماتیو (هنجارمند) که همسو با ارزشهای مارکسیست – لنینیست بودند، توجه می شد. در حالی که درمدرسه خلاق محور، هدف شناخت ویژگی های ممتاز تک تک شهروندان یک جامعه است.
7- اگر در جامعه ای 20 معیار ارزشها و تشویقها و امتیازات باشد، به مرور نوعی حس بی تفاوتی نسبت به درس در سایرین پدید خواهد آمد. جامعه شناسان آموزش و پرورش معتقدند: اگر ما مرتباً شاگردان موفق در امتحانات را تشویق کنیم، به نوعی جامعه را نسبت به نمرات عالی شرطی کرده ایم. یعنی اگر می خواهی حرکت کنی، بلند شو و شب تا صبح با کتاب ها کلنجار برو تا بالاترین نمرات را کسب کنی. در ارزشیابی هایی مثل کنکور گاهی پاسخ اشتباه دادن به یک تست یک فرد را هزاران نفر نسبت به فردی که به آن یک تست پاسخ درستی داده عقب می اندازد. این سیستم ارزشیابی (یعنی سفید و سیاه دیدن) نوعی سرخوردگی و کمبود را در اکثر افراد جامعه تشدید می کند.
8- ما باید بپذیریم که اکثرمردم جهان مردمی متوسط و معمولی هستند. مردمی که صبح از خواب بیدار می شوند، صبحانه می خورند، به سر کار می روند، بعد از ظهر به خانه می آیند، تعطیلات با همسر و فرزندانشان به تفریح و گردش می پردازند. اینها همان هایی هستند که در دوران تحصیل نمرات 11و 12و 13 و ... گرفته اند و با کار و خدماتی که ارائه می دهند به بهره وری یک جامعه کمک می کنند. ما باید با فرهنگ غلط «بیست محوری» مبارزه کنیم و این فرهنگ را جایگزین نماییم که بهترین یادگیری ها می تواند از مداری غیر از مدرسه هم اتفاق بیافتد. چه بسیار انسانهایی که در دوران مدرسه چندان موفق نبودند، اما در کار و تلاش به پیشرفت های شگرفی نائل آمدند.
9- اخیرا صحبت تغییر سیستم ارزشیابی و جایگزینی سیستم ارزشیابی توصیفی بجای آن شده است. اگر چه این اقدام در جای خود قابل قبول و حائز اهمیت است، اما از یاد نبریم که در ارزشیابی های کیفی، معلم ها باید دارای قابلیتهای درک روانشناختی از دانش آموزان باشند، که در صورت عدم درک روحیه بچه ها این روش به نتایج مطلوب نخواهد رسید.
در کشورهای شرق آسیا مثل کره و ژاپن در دهه های 1960 و 1970 و 1980 افرادی از طبقات فرودست برخواستند و توانستند با سعی و تلاش پله های ترقی را طی کنند. اینها پایه گذاران مهم ترین کمپانی های این کشورها بودند که توانستند به اقتصاد این کشورها کمک شایانی نمایند و برای سایرین شهروندان هم وطن خود کار آفرین باشند.
به امید روزی که ما هم بجای تربیت صرفا دانش آموزانی که می تواند در دروسشان 20 بیاورند، انسان هایی خلاق، کارآفرین و پیشرو را تربیت نماییم.
منبع: پژوهشگاه علوم انسانی