ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
همیشه یک خواب خوب میتواند انسان را سر حال کند اما اگر این خواب کمی بیشتر از حد معمول طول بکشد چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ خوابی چند ساله که پس از برخاستن از آن دنیا نیز کلی تغییر کرده است. تعداد زیادی از افراد بر اثر حوادث مختلف به کما رفتهاند، کمایی که گاهی چند روز، چند هفته و حتی چند سال طول کشیده است و زمانی که این افراد به هوش آمدند بسیاری از تواناییهای خود از جمله قدرت راه رفتن و حتی تکلم را هم از دست دادهاند.
سارا اسکانتلین، 20 سال
برای مدت 20 سال «سارا اسکانتلین» از اتفاقات اطرافش بیخبر بود. در سال 1984 سارا با یک اتومبیل در نزدیکی خانهشان در هانچینستون نیویورک تصادف کرد و به کما رفت. پس از گذشت چند سال، دیگر هم پزشکان و هم خانواده سارا از بهبود او ناامید شده بودند، تا اینکه پس از 20 سال، وقتی سارا شروع به صحبت کرد همه آنها متعجب شدند. جیم، پدر سارا، میگوید: «من در اتاق نشیمن مشغول تماشای تلویزیون بودم و همسرسم بتسی کارهای کامپیوتری خود را انجام میداد که پرستار سارا تماس گرفت و به ما مژده داد که سارا پس از این همه سال به هوش آمده است، این بهترین احساسی بود که در کل عمرم داشتم.» سارا حالا پس از 20 سال میتواند دوباره ببیند، بشنود و از اتفاقات اطرافش باخبر شود.
جان گرزبسکی، 19 سال
«گرتروداگرزبسکی»، همسر مردی بود که 19 سال تمام در کما به سر برد. او در مصاحبه با آسوشیتدپرس گفت: «19 سال او نمیتوانست حرکت کرده یا حرف بزند، او پس از به هوش آمدن، دائم سعی میکند حرف بزند ولی بیشتر مواقع ما نمیتوانیم حرفهای او را بفهمیم و تنها تظاهر به فهمیده آنها میکنیم.» «گرترودا اکنون 63 سال دارد اما بسیار پیرتر به نظر میرسد زیرا 19 سال از شوهری مراقبت و پرستاری کرده که شباهت چندانی به انسانهای زنده نداشته است. او با دقت به شوهر خود غذا داده و به تنهایی او را جابهجا میکرد تا بدنش دچار زخم بستر نشود.» «حالا او به هوش آمده، روی صندلی چرخدار مینشیند و خانواده خود را تماشا میکند. آخر هفته هم برای هواخوری او را بیرون از خانه میبریم او از دیدن خیابانها هیجانزده میشود و میگوید باورش نمیشود که دنیا اینقدر تغییر کرده است.»
«جان گرزبسکی» 65 ساله کارمند راهآهن اهل لهستان بود. در سال 1988 جان در حال راندن قطار بود که دچار عارضه مغزی شده و از هوش رفت، بعد از این حادثه جان به کما رفت و پزشکان علت آن را توموری اعلام کردند که دیگر برای درمان آن دیر شده بود.
دونالد هربرت 10 سال
میخواهم با همسرم صحبت کنم. وقتی دونالد هربرت پس از یک دهه از کما بیرون آمد اولین چیزی که گفت این جمله بود، البته به صورتی که به سختی میشد آن را فهمید.
دونالد که یک آتشنشان بود، در سال 1995 در زمان انجام یک عملیات ناگهان دچار سرگیجه شده و از پشتبام سقوط کرده و به کما رفت، در لحظات اولیه حادثه، شاهدان فکر میکردند که او حتما با ضربه سنگینی که به سرش وارد شده است مرده است اما او اگرچه به کمای عمیقی رفته بود اما به هر حال زنده مانده بود و همین زنده ماندن او، امیدی را در دل خانوادهاش زنده کرد و باعث شد با اینکه او به کما رفته بود اما آنها 10 سال برای بازگشتش منتظر بمانند.
تری ولیس، 19 سال
«تری ولیس» یکی دیگر از افرادی بود که پس از سالهای طولانی کما، بالاخره به هوش آمد. اولین کلمهای که تری 39 ساله پس از به هوش آمدن به زبان آورد کلمه «مادر» بود. مادرش با شنیدن این موضوع به سرعت خود را به بیمارستان رساند. دومین درخواست او نوشابه بود که البته به جای آن، پزشک به تری شیر دادند. در سال 1984، تری برای گردش به همراه یکی از دوستان خود به خارج شهر آرکانزاس رفته بود که اتومبیل آنها دچار تصادفی بسیار شدید شد، بر اثر این تصادف، اتومبیل او با گاردریل برخورد کرده و واژگون شد.
دوست تری در همان لحظه اول جان خود را از دست داد و تری نیز پس از ساعتها در زیر یک پل در حالی که به کما رفته بود پیدا شد.
البته چند سال قبل، یک بار تری با تکان دادن چشمهایش همه را امیدوار کرده بود، اما این تنها یک نشانه کوچک بود و او دوباره به کما رفت، سه هفته پس از به هوش آمدن، تری تقریبا قدرت تکلم خود را به طور کامل به دست آورد و خاطرات گذشته را هم به خوبی به یاد آورد.