
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
" توماس فریدمن " در مقالهای در نیویورک تایمز، آنچه را دلایل برتری اوباما بر رامنی در عرصه سیاست خارجی خوانده برشمرده است.
بخشهایی از این مطلب را که حاوی نوع نگاه دو رقیب انتخاباتی آمریکا به مسائل جاری جهان است در زیر میخوانید:
برای اولین بار بعد از زمانی بسیار بسیار طولانی، یک دموکرات پست ریاست جمهوری آمریکا را به دست گرفته است و مزیت بسیاری بر دیگران در عرصه امنیت ملی دارد. اما قرار نبود خیلی چیزها به این صورت باشد که باعث رنجش و خشم جمهوریخواهان شد. با این حال دلیلی برای پیشرو بودن اوباما در امنیت ملی وجود دارد که کاملا در سخنرانی هفتهٔ گذشتهاش در مقر سازمان ملل آشکار بود. سخنرانی وی رییسجمهوری را نشان داد که میفهمد ما امروز در دنیای پیچیدهتری زندگی میکنیم و این بهانهای برای بیحرکتی و کمکاری نیست، بلکه نقشهٔ راه است.
میت رامنی هم، با توجه به پیشینه فعالیت بینالمللیاش، باید این موضوع را درک کند اما در مقابل اوباما به گونهای رفتار میکند که انگار سیاست خارجی را در یک پنکیک فروشی بینالمللی یاد گرفته است؛ جایی که فهرست غذا و سبک معماریاش به ندرت تغییر میکند.
به جای نگاهی دوباره و نو به جهان، رامنی دنبالهرو عقاید همان حزب بزرگ قدیمی آمریکاست؛ این که دموکراتها افرادی غیر موثر و ضعیف هستند و نمیتوانند در مقابل دشمنانمان بایستند یا برای ارزشهایمان تلاش کنند، این که جمهوریخواهان سرسخت و با دواماند و این که همه چیز مثل سال ۱۸۹۸ است؛ زمانی که آمریکا با قدرتی بیمانند در رأس کرهٔ زمین ایستاده بود تا جهان در مقابل راه و روشش خمّ شود و تنها چیزی که احتیاج است، رییسجمهوری با اراده است که آماده باشد به طور همزمان در مقابل روسیه بایستد، چین را تهدید کند، به عراق بگوید از کشورش خارج نمیشود، جهان اسلام را سرزنش کند، به اسرائیل برای حمله به ایران چراغ سبز نشان دهد و همراه با برطرف کردن کسری بودجه و کاهش مالیات، بودجه دفاعی را افزایش دهد.
اینها همه رفتارها و روشهایی است بدون اشاره به این که چگونه میتوان همهٔ این کارهای متناقض را به یکباره و همزمان انجام داد و یا قبول اینکه دو جنگ و کاهش مالیات در زمان ریاستجمهوری جورج بوش، توان آمریکا را حتی برای انجام نیمی از آنها هم محدود کرده است.
بیایید نگاهی به جهانی که در حال حاضر در آن زندگی میکنیم بیندازیم؛ جهانی که بسیار بیشتر وابسته است و دوستان آمریکا (مثل یونان) میتوانند به اندازهٔ تهدید دشمنان به واشنگتن آسیب برسانند و سقوط متحدانی مثل چین میتواند به اندزهٔ پیشرفت و ترقیاش به آمریکا صدمه وارد کنند.
این جهان جاییست که یک فیلم میتواند دردسری بیشتر از کمپین تبلیغاتی میلیون دلاری یک رقیب قدرتمند ایجاد کند. یک اقتصاد جهانیست که در آن اتاق بازرگانی آمریکا، با نظر رامنی برای برگزیدن چین به عنوان کنترلکنندهٔ ارز مخالفت میکند و بر کنگره فشار میآورد تا جنگ سرد و محدودیت تجارت با روسیه را رفع کند. کشوری که رامنی از آن به عنوان دشمن شمارهٔ یک ژئوپلتیک آمریکا نام میبرد. این دنیا جاییست که در یک زمان، عقب کشیدن و متمرکز شدن بر ساختن دوبارهٔ قدرت در کشور، بامعنیترین ابتکار سیاست خارجی در آمریکاست، برای این که وقتی آمریکا بهترین باشد میتواند همه را ترغیب به تقلید کند، آن هم زمانی که چین و روسیه هنوز برای همراه کردن دیگران با خود، دست به دامن معادلات و قلدری کردن هستند.
علاوه بر همهٔ اینها، اینجا دنیایی است که آمریکا در آن مسولیت بیشتر (زیرا متّحدان اروپایی و ژاپنیاش با مشکل اقتصادی مواجهند) و منابع کمتری خواهد داشت. (زیرا مجبور است بودجه دفاعیاش را کاهش دهد.) و مجموعهای پیچیدهتر را مدیریت کند. (زیرا بسیاری از کشورهایی که آمریکا با آنها روبروست، مانند مصر، کشورهایی با دموکراسی جدید هستند که قدرت در آنها ناشی از مردم است، نه یک شخص خاص یا کشورهای در حل سقوط.)
در این پیچیدگی بحث بر سر انزوا نیست، بحث بر سر استفاده از قدرت آمریکا به صورت عاقلانه و قانونی است. برای مثل وقتی رامنی از اوباما به دلیل ضعیف عمل کردن پس از حمله به کنسولگری آمریکا در بنغازی انتقاد میکند، میشود این گونه فکر کرد که اگر رامنی رییسجمهور بود حتما دستور حملهٔ نظامی میداد. اما بعد این موضوع مطرح است که کدام یک روش بهتری است.
یکی از موضوعاتی که رامنی میتوانست سیاست خارجی اوباما را در آن به چالش بکشد، تصمیم اشتباه اوباما برای ریسک و سرمایهگذاری بیشتر در افغانستان بود، ولی نتوانست؛ زیرا جمهوری خواهان خود اصرار به ریسک بیشتر داشتند. پس هیچ بحثی در مورد این که آمریکا چگونه میتواند خودش را از آشفتگی سیاست خارجی و بحثهای بچهگانه خلاص کند وجود ندارد.
رامنی در هر مورد دیگری هم میگوید "من سرسختم، اوباما نیست".
در این مورد سیاست خارجی بسیار شبیه به سیاست داخلی است. صبح روز بعد از انتخابات، آمریکا با یک شرایط سخت روبرو میشود. چگونه با مسالهٔ افغانستان، ایران و سوریه بدون هیچگونه راهنمایی از طرف نامزدها و یا حکمی از سوی رای دهندگان کنار بیاید. رای دهندگان به دنبال این خواهند بود که چه کسی بیشترین نیرو و کارایی را برای هدایت این دنیا خواهد داشت. اوباما نشان داده است چیزی در وجودش برای این کار دارد که رامنی فاقد آن است.