همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

همه چیز ازهمه جا

عکس و مطالب خوندنی ودیدنی

تاریخچه یهود

یعقوب فرزند إسحاق، که او را اسرائیل (بنده خدا) مى‏گویند دوازده فرزند داشت که چهارمین فرزند او (یهوذا) بود.یهوذا و برادرانش با پدر خود یعقوب، در کنعان (فلسطین) سکونت داشتند و پس از واقعه مشهور حضرت یوسف که یهوذا هم در آن شرکت داشت، در سال1740 قبل از میلاد، کنعان را به عزم مصر ترک گفتند.آن روزها مصر مملکت پر جمعیّت و با ثروتى بود و هرکس بر آن حکومت مى‏کرد، چنان بود که بر جهان حکومت مى‏کند.

هنگامى که برادران یوسف وارد این سرزمین شدند حضرت یوسف پادشاه آن بود، از این جهت آنها زندگى بسیار با شکوهى بهم زدند. و کم‏کم تعدادشان از هزار تجاوز کرده و قبائل متعددى را تشکیل دادند.
این قبیله‏ها سالهاى درازى را در أمن و أمان بسر بردند، تا آنکه زمان (فرعون) فرا رسید و چون میان او و قبیله‏هاى بنى اسرائیل دشمنى هائى از گذشته بود، آنها را ذلیل کرده و به گفته قرآن (مردهایشان را کشته و زنانشان را به اسیرى برد).(پیش از آنکه حضرت موسى(ع) به پیامبرى مبعوث گردد، بنى اسرائیل سخت‏ترین روزهاى خود را زیر شکنجه‏هاى طاقت فرسا و فشارهاى گوناگون فرعون بسر مى‏بردند.

ولى چون موسى(ع) در حوالى سال1213 قبل از میلاد مبعوث شد، روحهاى پژمرده آنها را جوان کرده و به جانهاى دربند شده آزادى بخشید.امّا این پیامبر بزرگ، در برابر این خدمات از آن‏ها چه دید و آنها چه پاداشى باو دادند؟براى مثال یکى از آن پاداشهاى ننگین را تاریخ چنین مى‏نویسد: شبانگاه حضرت موسى(ع) باتفاق بنى اسرائیل، مصر را مخفیانه ترک گفتند و به رود نیل رسیدند، موسى(ع) با عصاى خود آب‏ها را فرمان داد تا اینکه در میان رود راهى نمایان شد.موسى(ع) أمر کرد تا همگى آن راه را در پیش گرفته و از نیل عبور کنند ولى آنها یک صدا گفتند: ما از دوازده قبیله‏ایم و هر قبیله‏اى عادات و رسوم خاص خود را دارد، بایداین راه به دوازده قسمت تقسیم شود یعنى براى هریک از قبائل یک راه و یک مسیر خصوصى باشد، تا فرمانت را اجرا کنیم.

موسى(ع) به دریا ندا داد: تا دوازده مسیر باز کند و به فرمان خداوند چنین شد.ولى آنها یک قدم بجلو نرفتند و عذرشان این بود:ممکن است که در میان راه ما را با یکدیگر احتیاجى افتد، پس دریا را بگو تا چون پنجره‏ها سوراخ‏هائى در میان دیوارهاى آب باز کند، تا هر قبیله‏اى بتواند قبائل دیگر را ببیند و با آنها گفتگو کند، و چنین شد.ولى باز هم برجاى خود ایستاده حرکت نکرده و فریاد زدند:پاهاى ما برهنه است و زمین دریا رطوبت دارد و تا امر نکنى زمین خشک شود ما از آنجا عبور نخواهیم کرد.خداوند امر کرد... زمین خشک شد ولى باز هم برجاى خود ایستادند و این بار بى‏ادبى و وقاحت را به منتهى درجه رساندند و با یکدیگر چنین گفتند:موسى ما را از شهر آواره کرده و اینک مى‏خواهد که در دریا نابودمان کند تا ثروت و اندوخته‏هاى ما را بتصرّف خویش در آورد.موسى(ع) با یک دنیا دهشت، در حالیکه لبخند تلخى بر لبانش نقش بسته بود پا به رود نهاده و پیشاپیش آنها به راه افتاد.این نخستین تجربه و آزمایش تلخى بود که بنى اسرائیل به موسى(ع) نشان دادند.باز تاریخ مى‏نویسد: چون بنى اسرائیل، از رود نیل خارج شده و به صحراى سینا رسیدند، به موسى(ع) گفتند: ما را از آشیانه خود بیرون آورده و در صحرائى شن زار، سکونت دادى؟ این چه رفتارى است که با ما مى‏کنى؟ مگر ما سنگ هستیم، مگر ما احتیاج به آب و غذا نداریم؟خدا امر کرد تا از آسمان براى آنها طعام فرستاده و ابرى بر آنها سایه افکند و سنگى را امر فرمود تا به آنها آب دهد.زمانى به همین منوال گذشت تا آنکه روزى به موسى(ع) گفتند: ما طعامهاى آسمانى نمى‏خواهیم به خدایت بگو، همان پیاز و عدس را براى ما بفرستد زیرا ما آنها را بهتر دوست مى‏داریم.موسى(ع) گفت: به نزدیکترین قریه‏ها که رسیدید: آنچه مى‏خواهید، خود بکارید و خداوند دیگر براى شما طعامى نخواهد فرستاد.نافرمانى آنها آنقدر زیاد شد، که خدا عذابى بر آنها نازل کرد و آن این بود که مدّت چهل سال در صحراها و بیابانها سرگردان بودند و آنها که با موسى(ع) از مصر بیرون آمدند، آرزوى شهر را بگور بردند و نوه‏ها و نواده‏هایشان با یوشع بن نون سال1500 قبل از میلاد وارد شهر کنعان شدند.نخستین دولت یهودى هنگامى تشکیل شد که (طالوت) یا (شأوول) در بین سالهاى 1095 ـ 1055 قبل از میلاد پادشاه گشت، و پایتخت را در سال1049 قبل از میلاد به یبوس (بیت‏المقدّس) تغییر داد.سلیمان فرزند داود، که پس از پدرش به مقام پادشاهى و نبوّت رسید، از بزرگترین پادشاهان آنها شناخته شد، در زمان او همه از آرامش و سعادت برخوردار بودند، مى‏گویند که بناى هیکل سلیمان را او ساخت و مدّت هفت سال مهندسین مصر، الجزیره و فینیقیا در آن ساختمان کار مى‏کردند.پس از مرگ سلیمان (بین سال932 قبل از میلاد) دولت آنها به دو قسمت تقسیم شد، یکى در شمال که پایتختش سامره (نابلس) بود و دیگرى در جنوب که پایتختش اورشلیم (بیت‏المقدّس) بوده است .این دو دولت مدّت200 سال باهم جنگیدند تا آنکه (سرجون) امپراطور آشوریها 722( قبل از میلاد) بر آنها پیروز گشت و فرمان داد تا همه یهود را از آن منطقه خارج سازند. پس از آنکه نینوى بدست کلدانیها سقوط کرد (614 قبل از میلاد) یهود براى بهم زدن میان آنها و مصریها که بر کنعان حکومت داشتند سخت مشغول فعالیّت شدند، در اثر آن جنگ دامنه‏دارى میان آنها واقع شد بالاخره (نبوخذ نصر) پادشاه بابل در سال (562 قبل از میلاد) پیروز شد و براى انتقام از یهود اورشلیم را خراب کرد و هیکل‏ها را نابود نمود و همه را دست بسته به بابل حرکت داد (586 قبل از میلاد(.مدّت زیادى را در اسیرى گذراندند، تا آنکه (کورش) پادشاه ایران، آنها را که به (اُسراى بابل) مشهور بودند، نجات داده و دوباره هیکل را بنا کرد (516) قبل از میلاد.در ایّام (هیلین) یهود مورد حمله‏هاى بسیارى قرار گرفتند و آخرین آنها وقتى بود که رهبر معروف رومانى (قیطس) اورشلیم را خراب کرده، هرچه یهودى بود اسیر کرد و به (رم) فرستاد، این حادثه در سال70 میلادى واقع شد.و در سال125م (ادریانوس) امپراطور رومانى بر آنها حمله کرد اورشلیم را خراب نمود و تعداد پانصد هزاریهودى را کشته و پنجاه هزار نفر از آنها را اسیر کرد.در عهد (تراجان ـ 106م) تعداد زیادى از یهود مخفیانه وارد اورشلیم شده و بناى خرابکارى را گذاردند و چون (ادریانوس) پادشاه روم شد. (117 ـ 138م) اورشلیم را به تصرف در آورد و انجام دادن مراسم مذهبى را بر یهود آزاد کرد.یهود به رهبرى بارکوخیا (135م) شورش کردند، ولى پیروز نشدند، در این واقعه بیش از580 هزار یهودى بقتل رسید و آنها که جان سالم بدر بردند، شهر را ترک کرده ادریانوس مجددا اورشلیم را خراب کرده و به جاى آن شهر (ایلیا) بنا کرد.پس از این تاریخ، یهود خرابکارى‏هاى زیادى کردند و بدنبال آن چندین بار قتل عام شدند که خود مسبب همه آنها بودند.

دین یهود

دین یهود توسط موسی (ع ) بر بنی اسرائیل عرضه شد. حضرت موسی از پیامبران اولوالعزم وصاحب کتاب وشریعت است.
موسی، فرزند عمران است. در مورد پدرش گفته میشود از روحانیون بزرگ عصر فرعون بوده و روایت دیگریست که وی را از نگهبانان دربار میداند. نام مادرش یوکابد بود. در تاریخ آمده، فرعون به سبب خوابی که دید و تعبیر خوابگزاران دستور به قتل هر فرزند پسری داد که از بنی اسرائیل زاده میشود. یوکابد، وقتی موسی را به دنیا آورد سه ماه از او نگهداری کرد وآنگاه به الهام خدا، کودک را در صندوق( سبد) گذاشته و روی نیل رها کرد. فرعون وهمسرش آسیه ، برای درمان دخترشان، به سفارش پزشکان دربار ،در قصر پادشاهی برکرانه نیل منزل داشتند و شاهد شناور بودن جسمی روی آب شدند. وقتی آنان با کودک داخل سبد مواجه گردیدند ،فرعون دستور به کشتن او داد اما با اصرار همسرش از این تصمیم منصرف شد. چون کودک را از آب گرفته بودن نامش را موسی گذاشتند. موسی از هیچیک از زنان دربار شیر ننوشید و در این هنگام مریم ،خواهر موسی گفت که زن شیرده و سالمی را میشناسد. بدین ترتیب ، موسی در آغوش مادرش جای گرفت و به خانواده برگشت و تا دوسال در کنار آنان بود. سپس با دستور آسیه به کاخ فرعون آمد و چهل سال را با ایشان سپری نمود واز مزایای فرزند خواندگی فرعون بهره برد.

فرار وی از مصر مربوط به جریان قتل یک قبطی، توسط اوست. وی به قصد گردش از کاخ خارج شد و در بین راه دید یک قبطی ( از فرعونیان )، مردی از بنی اسرائیل ( عبرانیان ) را که هم خون موسی بود به شدت کتک میزند وموسی عصبانی شده و به او ضربه ای میزند و او می میرد.

روز بعد فرعون از ماجرا باخبر شده ودستور به قتل موسی میدهد اما او قبلا گریخته بود و بعد از چندین روز پیاده روی به مدین رسید . در آنجا با دختران شعیب ( یترون - رعون ) برخورد کرد ودر قبال زحمتی که برای آب دادن گوسفندان برایشان کشید به دعوت آنان بر شعیب وارد شد. شعیب وقتی موسی را دید و با او همکلام شد، او را انسانی پاک مشاهده کرد و به اوپیشنهاد داد با یکی از دخترانش ازدواج کند مشروط به آنکه به مدت هشت سال ( به قولی ده سال ) به او خدمت کند. موسی صفورا ( صفوره ) را به همسری برگزید. در این ایام وی به کار شبانی اشتغال داشت. در مورد نزول وحی به موسی(ع) دو روایت موجود است : روایت اول : آن هنگام که موسی تصمیم گرفت به مصر برگردد در میان راه همسرش دچار درد زایمان شد و موسی (ع)سعی کرد برای در امان ماندن از سرما، آتش روشن کند اما نتوانست. او شعله ای را در دامنه کوه حوریب( طور ) مشاهده کرد و وقتی به آن نزدیک شد، ندایی او را مخاطب قرار داد که نعلین خود را از پایت خارج کن زیرا به سرزمین مقدس وارد شده ای. روایت دوم : موسی در حین شبانی بود و به حوریب جبل الله رسید. فرشته خداوند در آتش بر وی نازل شد. چون موسی به دقت نگاه کرد دید بوته شعله ور است، اما نمیسوزد. در این وقت صدایی را شنید که به او میگفت نعلین خود را از پا خارج کن زیرا به سرزمین مقدس قدم گذاشته ای ومن خدای پدرانت هستم. در هرحال اینجا بود که مسئولیت دعوت فرعون بسوی خدا و رهایی قوم بنی اسرائیل از ظلم وستم فرعونیان به موسی ابلاغ شد. وقتی موسی از خداوند پرسید که اگر بنی اسرائیل از من پرسیدند نام خدای پدران ما چیست چه بگویم؟ خداوند پاسخ داد بگو یهوه مرا نزد شما فرستاده است. موسی از خداوند خواست تا برادرش هارون را با خود همراه کند زیرا در بلاغت وسخنوری از او بهتر است وخدا نیز پذیرفت. آن دو به اتفاق بر فرعون وارد شدند ودعوت خود را اعلام کردند وفرعون تصمیم گرفت او را بیازماید وجمعی از ساحران را خبر کرد تا در مقابل او شعبده کنند . موسی (ع) به امر خدا عصایش را به زمین زد وعصا تبدیل به مار بزرگی شد و همه خزندگان خلق شده به سحر را بلعید.
موسی با بنی اسرائیل وارد گفتگو شد وآنان را برای فرار مهیا نمود. این خروج مخفیانه در سال 1250 تا 1200 سال قبل از میلاد اتفاق افتاده و به گفته محققین، فرعون عصر حضرت موسی ، رامسس دوم بود. هر چند اتفاق نظری در این مورد وجود ندارد.

صبح هنگام که بنی اسرائیل در محل کار خود حاضر نشدند، فرعونیان متوجه فرار آنها شده و به تعقیبشان پرداختند. در کنار رود نیل ،موسی چوبدستی اش را به آب زد ونیل شکافته شد و عبرانیان ازآب عبور کردند. وقتی فرعونیان در تعقیب آنان به داخل این راه آبی وارد شدند، به امر خدا تمامی آنان در نیل غرق شدند.

موسی (ع) قوم خود را به پای کوه طور ( جبل حوریب ) برد وبه آنان گفت منتظر وی باشند. سپس خود به بالا رفت تا با یهوه گفتگوکند.در این ملاقات فرمان دهگانه یهود بر وی نازل شد و آنرا در دو لوح نوشت.خلاصه این فرامین به شرح زیر است:

1)من یهوه خدای تو هستم که ترا از مصر بیرون آوردم و خدایان دیگری غیر از من نیست.
2) صورتی تراشیده و هیچ تمثالی از آنچه در بالاست و یا درزمین و یا چون آب در زیر زمین برای خود نساز و به آن سجده نکن وعبادت منما زیرا من خدای توامو آنانکه مرا دوست داشته باشند واحکام مرا نگهدارند به انان رحمت میفرستم.
3)نام یهوه را به باطل یاد نکن زیرا خداوند هر آنکس که نامش را به باطل بخواند گناهکار میداند.
4) روز شنبه را یاد کن تا آنرا تقدیس نمایی.شش روز مشغول باش اما روز شنبه روز خدای توست.
5) به پدر ومادر خود احترام بگذار.

6)قتل مکن.

7)زنا مکن.

8)دزدی مکن.

9)بر همسایه خود به دروغ شهادت مده.

10)به خانه همسایه ات وانچه در مالکیت اوست طمع نداشته باش.

موسی (ع) سی روز را در کوه طور گذرانید وده روز هم به امر خدا بر این ایام اضافه شد و بهد از چهل شبانه روز تمام، به پائین کوه آمد.اما با گوساله پرستی قوم خود روبرو شد.آنان را به سختی ملامت وسرزنش نمود و هر آنچه از طلا وجواهرات بود برای تقویت ارکان حکومت خرج کرد. دستور به برپا کردن خیمه ای داد که خیمه عهد نام گرفت وهر زمان حضرت موسی قصد شنیدن کلام یهوه را داشت، وارد آن میشد و اوقات را به سکوت می گذارنید.
در تورات اقدام به گوساله پرستی از سوی هارون معرفی شده اما در قرآن این کار منسوب به یک سامری ذکر شده است.
نام خاص خدا در دین یهود یهوه یعنى باشنده (موجود) است . این نام بسیار احترام دارد و بر زبان آوردن آن حتى از طریق قرائت تورات حرام است . بر اثر این تحریم ، کسى تلفظ حقیقى آن را نمى داند و گاهى در کتابهاى علمى مغرب زمین ، از باب احتیاط آن را بدون حرکت (YHWH) ثبت مى کنند. اما گروهى از محققان برآنند که تلفظ حقیقى آن یهوه است . هنگامى که معبد سلیمان بر پا بود، بالاترین مقام مذهبى یهود حق داشت سالى یک بار در روز عاشوراى تقویم یهودى (دهم ماه تشرى ، در اوایل پاییز)، در قدس الاقداس آن معبد، نام یهوه را بر زبان آورد و دعا کند. هنگام تلاوت تورات نام مزبور به ادوناى به معناى آقاى من تبدیل مى شود و حرکات همین کلمه را روى آن مى گذارند. از این رو، گاهى آن را یهوه ضبط کرده اند.کتاب دین یهود تورات نام دارد. تورات در عبری به معنی هدایت است و به عهد عتیق هم شهرت دارد . این کتاب شامل پنج فصل بوده و منسوب به موسی ( ع) میباشد: فصول پنجگانه تورات عبارتند از :
-1 سفر پیدایش برشیت 2- سفر خروج شموت 3-سفراعداد بمیدبار 4-سفرلاویان وییقرا 5-سفرتثنیه دِواریم

بعدها صحیفه یوشع نیز بر تورات اضافه شد.

در کتاب تورات که مشتمل بر عبارات منظوم ونثر است علاوه بر سرودهای مذهبی، احکام قوم یهود نیز موجوداست.
تـورات با آفرینش جهان آغاز می‌شود و با مرگ حضرت موسی پایان می‌یابد. همه دستورها و فرمانهایی که یک یهودی موظف به اجرای آنهاست (613 فرمان)، از آن نشأت گرفته‌اند. تـورات را حضرت موسی به بنی‌اسرائیل طی 40 سال اقامت در بیابان آموزش داد که دارای 5845 پاسوق (آیه) و 54 پاراشا (بخش) است. نیز هر هفته در روز شنبه و به طور معمول، یک بخش از روی توراتی که بر پوست حیوان حلال گوشت و با دست نوشته شده قرائت می‌شود و بدین وسیله در طول یک سال، یک بار تـورات به طور کامل خوانده می‏شود.آئین یهود در قرون متمادی بعد از وفات موسی (ع) دستخوش تحولات گسترده ای شد. از جمله میتوان به تاثیر اعتقادات کنعانیان در پرستش قوای طبیعت دانست که ناشی از روحیه زندگی کشاورزی آنان بود. هر چند میتوان به تغییر شیوه زندگی اجjماعی یهودیان نیز اشاره کرد که ابتدا صحراگرد و کوچ نشین بودند و سپس به شهرنشینی و اسکان روی آوردند. یهودیان معتقدند شریعت یکی است و ابتدا و انتهای آن به حضرت موسی میرسد. یعنی قبل از وی آئینی نبوده وبعد از او نیز نخواهد بود. یهودیان ادعیه خود را در محلی بنام کنیسه میخوانند و نماز آنان فصلی از زبور داود است که روزی سه بار ادا میکنند. در ایام مختلف سال روزه میگیرند که میتوان به روزه کیپور- فوریم(پوریم)-کدلیا-عقیبا-عذاب-تلما اشاره کرد. یهود عیدهایى دارند از این قرار:
1 .روز شنبه : در این روز افراد خانواده دسته جمعى غذا مى خورند و طى آن ، بزرگ خانواده جام شرابى بر دست مى گیرد و با خواندن دعا، آن را تبرک مى کند و افراد خانواده از آن شراب مى خورند. تعطیل شنبه یکى از ده فرمان است (خروج 20:8-11).

2.عید اول ماه: به عبرى به آن روش حودش مى گویند که به معناى آغاز ماه است.
.3سال هفتم یا سال انفکاک: طبق تورات هر هفت سال یک بار باید وامها را بخشید و کارهایى انسانى از قبیل آزاد کردن بردگان اسرائیلى و مانند آن انجام داد (تثنیه 15). نام عبرى این سال شمیطا به معناى رها کردن است .
.4سال یوبیل: این عید هر پنجاه سال یک بار مى آید که اعمال انسانى و اخلاقى بسیارى در آن انجام مى شود (لاویان باب 25).

.5عید فصح: در لغت به معناى چشم پوشى کردن است که به مناسبت چشم پوشى خداوند از قتل نخست زادگان بنى اسرائیل در حین نزول این بلا به فرعونیان چنین نامى به آن داده شده است ). این عید هفت روز طول مى کشد و آغاز آن چهاردهم ماه نیسان در فصل بهار است و مراسم آن در تورات (خروج باب 12) آمده است . این عید مهمترین عید است و مسیحیان نیز به خاطر تقارن آن با خاک سپارى حضرت عیسى (ع ) آن را گرامى مى دارند. از دو سه قرن پیش تاکنون گاهى یهودیان متهم شده اند که یک کودک یا بزرگسال مسیحى را کشته و از خون آنان در مراسم عید فصح استفاده کرده اند. کتابهایى نیز در این باب نوشته شده است .

6. عید هفته ها: این عید پنجاه روز پس از عید فصح به مناسبت گذشتن هفت هفته و آماده شدن محصول برگزار مى شود. نام عبرى آن شاووعوت یعنى هفته هاست .

.7عید اول سال : این عید که به عبرى روش هشانا (راءس السنة ) نامیده مى شود در اوایل مهر (اعتدال خریفى ) قرار دارد. در آن روز به نشانه آمادگى براى ده روز ایام توبه بوق مى نواختند. روز دهم اهمیت خاصى داشت و به آن یوم ها کیپور مى گفتند.

8.یوم کیپور: یعنى روز کفاره ؛ این عید مهم در دهمین روز ماه تشرى واقع است و آن را ((عاسور)) یعنى عاشورا مى نامند. یهودیان از غروب روز قبل تا شبانگاه این روز، به منظور کفاره گناهان ، روزه مى گیرند و از خوردن ، آشامیدن ، استحمام و کار پرهیز مى کنند و در کنیسه ها به عبادت و استغفار مشغول مى شوند. در آن روز، یهودیان بنیادگرا لباس ویژه اى بر تن مى کنند و از پوشیدن کفش چرمى خوددارى مى کنند.

9. عید سایبانها: در روز بیست و دوم ماه تشرى به نشانه زندگى کردن بنى اسرائیل در خیمه هاى تیه در عصر حضرت موسى (ع ) مدت یک هفته در خیمه زندگى مى کنند نام این عید به زبان عبرى سکوت یعنى سایبانهاست .
.10عید گشایش : در عبرى حنوکا نامیده مى شود؛ یادبود پیروزى یهود بر استعمارگران یونانى در سال 168 ق .م . است . در این روز معبد سلیمان به دست یهود از پلیدیها و خرابیهاى دشمن تطهیر شد.این عید یک هفته پس ‍ از عید سایبانهاست .

11.عید قرعه ها: در عبرى پوریم نام دارد. این روز به مناسبت رفع خطر قتل عام یهودیان به توطئه هامان وزیر خشایارشا عید قرار داده شده است . شرح مفصل این ماجرا در کتاب استر در عهد عتیق آمده است . وجه تسمیه این روز آن است که هامان براى تعیین روز اعلام تصمیم خود به پادشاه قرعه کشیده بود. مزبور در ماه اسفند قرار دارد.
فرقه های یهود.

فریسیان

کلمه فریسى در عبرى به معناى عزلت طلب است . این لقب بر جدایى و امتیاز آنان دلالت دارد. این فرقه دو قرن قبل از میلاد پدید آمد و تاکنون هم اکثریت یهود از آن هستند. اصل این فرقه به فرقه حسیدیم (به معناى پارسایان ) بر مى گردد. فرقه حسیدیم سه یا چهار قرن قبل از میلاد براى زدودن آثار بت پرستى و انحراف میان یهودیان پدید آمد. آنان در جنگهاى مکابیان شرکت داشتند و در راه دین جانبازى کردند و شهید شدند.در قرن هجدهم نیز موج تازه اى به نام حسیدیم میان یهودیان شرق اروپا پیدا شد که از این حرکت الهام مى گرفت .

فریسیان یک قرن قبل از میلاد از میان حسیدیم برخاستند. آنان از نظر فکرى با صدوقیان تضاد و مخالفت روشنى داشتند. این فرقه خدا را از جسم و صفات جسمانى منزه مى دانست . همچنین در مسائل مربوط به اراده آدمى راه میانه اى را پذیرفته بود و نیز رستاخیز مردگان و دادگاه عدل الهى را مى پذیرفت و به عبادات از قبیل نماز و غیره اهمیت مى داد. فریسیان در جامعه یهود موقعیت خوبى به دست آوردند و اکثریت تابع آنان شدند.

فریسیان علاوه بر عهد عتیق که تورات مکتوب نامیده مى شد، به تورات شفاهى نیز معتقد شدند. تورات شفاهى گفته هاى حکیمانه دانشمندان یهود است که به عقیده آنان نسل به نسل از زمان حضرت موسى (ع ) براى قوم یهود باقى مانده است . این گفته ها در فاصله قرن دوم تا پنجم میلادى ، در کتابى بسیار بزرگ به نام تلمود جمع آورى شده و زیربناى فکر و اعتقاد بنى اسرائیل قرار گرفته است . پس از این ، در باب آن سخن خواهیم گفت .فریسیان دارالعلمهاى مختلفى تشکیل دادند و اوقات خود را صرف مطالعه در دقایق تورات کردند و نکته هاى تازه اى به دست آوردند. به عقیده آنان در تورات حتى یک حرف کم یا زیاد یا بى مورد و فاقد معنا و مقصود نیست ، بلکه درون هر حرف و کلمه اى اسرارى نهفته و رموزى خفته است .

امور داخلى یهود در فاصله بازگشت از بابل تا خرابى دوم شهر قدس در دست حاخامهاى فریسى و گاهى صدوقى بود. همچنین آنان با حضرت عیسى مسیح (ع) بسیار مخالف بودند و براى تصلیب او تلاش کردند. نام فریسیان به تکرار، در

اناجیل چهارگانه آمده است .

صدوقیان

نام این فرقه به صادوق بن اخیطوب که از طرف حضرت داوود (ع ) به کهانت منصوب شده بود، مربوط مى شود (کتاب دوم سموئیل 8:17 و 15:24). این منصب در عصر حضرت سلیمان (ع ) نیز براى صادوق باقى ماند(کتاب اول پادشاهان 2:34.) کاهنان بنى صادوق در کتاب حزقیال مورد تعریف و تمجید قرار گرفته اند و امانت دارى آنان ستوده شده است (حزقیال 44:15).
صدوقیان به جاى نماز، براى قربانى اهمیت ویژه اى قائل بودند. بسیارى از کاهنان هیکل سلیمان و حاخامهاى سنهدرین از این فرقه برخاستند. روابط آنان با والیان رومى نیز خوب بود.صدوقیان بر خود لازم مى دیدند سنتهاى گذشته را حفظ کنند و با تجدید نظر و تفسیر به راءى فریسیان و آداب و عادات آنان مخالفت مى ورزیدند. آنان قائل به جسمانیت خدا بودند و مى گفتند قربانى و هدایایى که در راه خدا مى دهیم ، مانند چیزهایى است که به یک پادشاه یا حاکم بشرى داده مى شود. صدوقیان جاودانگى نفس و قیامت را انکار مى کردند و مى پنداشتند سزاى نیکى و بدى در همین دنیا داده مى شود و در مورد اراده انسانى به اختیار مطلق معتقد بودند.صدوقیان مانند فریسیان با حضرت مسیح (ع ) مخالفت بودند و نام آنان به تکرار در اناجیل چهارگانه آمده است . پس از خرابى اورشلیم در سال 70 م . دیگر اثرى از این فرقه باقى نماند.
سامریان

نام سامریان از منطقه اى به نام سامره مى آید که در زمان تجزیه سرزمین فلسطین پس از حضرت سلیمان (ع ) ، مرکز کشور اسرائیل بود. این فرقه پس از بازگشت از اسیرى بابل پدید آمد و برخى معتقدند که نژاد آنان اسرائیلى نیست و احتمالا مخلوطى از اسرائیلى و آشورى است .

این فرقه بسیار کوچک تنها پنج سفر تورات و کتاب یوشع را مى پذیرد و 33 کتاب دیگر عهد عتیق را رد مى کند. همچنین تورات این فرقه با تورات رایج اندکى اختلاف دارد و زبان سامرى نیز با زبان عبرى متفاوت است که البته این تفاوت اندک آن را از عبرى بودن خارج نمى کند.

سامریها به قداست کوه جرزیم در نزدیکى شهر نابلس اعتقاد دارند و آن را قبله خود مى دانند و مى گویند قبله حضرت موسى (ع ) نیز همان بوده است ، ولى حضرت داوود (ع ) از پیش خود، مکان معبد سلیمان (مسجد اقصى ) را قبله معرفى کرده است .

این فرقه به مسائل مذهبى توجه مخصوصى دارد و مراسم ویژه اى انجام مى دهد.

اسنیان

ریشه کلمه اسنى احتمالا به معناى شفا دهنده است ،به این معنا که آنان در اندیشه شفاى روان خود بوده اند. در وجه تسمیه این کلمه ،احتمالا دیگرى (مانند تعمید دهنده ) نیز وجود دارد.

این گروه حدود دو قرن پیش از میلاد به وجود آمدند و با خراب شدن اورشلیم ، آنان نیز مانند صدوقیان و بعضى فرقه هاى دیگر از بین رفتند و جز نامى از ایشان باقى نماند،تا اینکه نیم قرن پیش به سال 1947 ،برخى آثار مکتوب آنان همراه با نسخه هایى از عهد عتیق که تحریر کرده بودند، در غارهاى فلسطین در کرانه بحرالمیت به دست آمد و مقدارى از نقاط ابهام مربوط به اعتقادات و جامعه آنان حل شد.

اسنیان مالکیت فردى را قبول نداشتند و به ازدواج روى خوشى نشان نمى دادند. در روز چندین بار غسل مى کردند و به این منظور حوضهاى بزرگى ساخته بودند که در اکتشافات اخیر آنها را از زیر خاک بیرون آورده اند. هنگام طلوع فجر از خواب بر مى خاستند و پس از عبادت تا ظهر به کار مشغول مى شدند،سپس دست از کار مى کشیدند و به طور دسته جمعى ناهار مى خورند و همین طور شام آنان دسته جمعى بود.

روز شنبه به طور کلى از کار دست مى کشیدند و عبارت و تفکر و مطالعه تورات مى پرداختند.
گفته مى شود قبله آنان خورشید بود، نه معبد سلیمان و ظاهرا آن را از میتراپرستان گرفته بودند.
سطح معلومات آنان در زمینه تفسیر و عرفان بالا بود و افرادشان نیز در حدود قرن اول میلادى 4000 نفر گزارش شده است که با در نظر گرفتن محدودیتهاى عضوگیرى در آن جامعه ، عددى بزرگ به نظر مى آید.به عقیده برخى دانشمندان ، افکار این فرقه زیر بناى مسیحیت فعلى گردید. حتى ممکن است اعضاى این فرقه همگى مسیحى شده باشند. گفته مى شود یحیى بن زکریا (تعمید دهنده ) نیز از آنان بوده است . بیابان گردى آن حضرت به قول اناجیل (و نیز احادیث اسلامى ) مى تواند شاهدى بر این موضوع باشد.

قانویان

کلمه قانونى که در لغت به معناى غیور و متعصب است ، بر گروهى اطلاق مى شد که با شدت تمام با استیلاى رومیها بر فلسطین مخالفت مى کردند. آنان معمولا خنجرى در زیر لباس خود مخفى مى کردند و در فرصت مناسب هواخواهان رومیان را از پاى در مى آوردند. بیگانگان آنان را از فرقه هاى دیگر مشخص مى کردند و خطر آنان را جدى مى گرفتند. چنین به نظر مى رسد که این عده از نظر سایر اعتقادات خود با فریسیان تفاوتى نداشتند.

قارئون

قارئون از کلمه ((قراء)) در عربى و عبرى مى آید که در مقابل تفسیرهاى تکلف آمیز فریسیان ، به قرائت کتب آسمانى اشاره دارد.

این فرقه که پس از ظهور اسلام پدید آمده است ، با تلمود (تورات شفاهی) مخالفت مى کند و بر معناى ظاهرى تورات تعصب مى ورزد و همواره با فریسیان درگیرى داشته است . رهبر آنان در ابتدا یک ربانى یهودى به نام عنان بود که با ابوحنیفه معاشرت داشت و اصطلاحات فقه اسلامى را از وى آموخت . وى در عصر منصور دوانیقى در بغداد این فرقه را بنیاد نهاد. سپس فردى به نام بنیامین نهاوندى آن مکتب را در ایران آن روز ترویج کرد و تغییراتى در آن داد و نام قارئون (در عبرى قرائیم یعنى قرائت کنندگان) را به جاى عنانیه بر آن نهاد.

در قرون گذشته اکثر قارئون در جهان اسلام زندگى مى کردند. اکنون آنان در اسرائیل ، روسیه ، اوکراین و کشورهاى دیگر به سر مى برند. نام شبه جزیره کریمه (Crimea) در اوکراین از عنوان فرقه قرائیم گرفته شده است . دانشمندان بزرگى از قارئون برخاسته اند که مباحث آنان در الهیات یهودى توجه محققان را به خود جلب کرده است . آنان در مباحث خود از اصطلاحات اصول فقه حنفى بهره مى گیرند.

دونمه

نام فرقه دونمه به ترکى استانبولى به معناى مبدل شده است و در بعضى اوقات به آنان شبتین مى گویند که به شبتاى صبى مؤ سس گروهشان نسبت داده مى شود.

نامبرده به سال 1626 در شهر ازمیر (غرب ترکیه ) به دنیا آمد و پس از مطالعه و بررسى الهیات و عرفان یهودى کم کم مدعى شد که مسیحاى یهود است و براى نجات آنان آمده است . برخى یهودیان اروپا و ترکیه و خاورمیانه دعوتش را پذیرفتند و گروه بى شمارى نزد او گرد آمدند.وى که خود را نخستین فرزند خدا مى نامید، گفت در سال 1666 قیام خواهد کرد. وى قبل از رسیدن موعد مذکور به اورشلیم و قاهره رفت . در آن ایام یهودیان از خوشحالى به جشن و شادى پرداختند و شعار مى دادند: ((زنده باد مسیح پادشاه )) و ((زنده باد سلطان صبى)).
شبتاى صبى در سال 1666 به جاى آنکه به اورشلیم مسافرت کند، به استانبول رفت و بلافاصله از طرف پادشاه عثمان دستگیر شد و در روز 16 سپتامبر 1666 او را به حضور پادشاه آوردند و از او خواستند مسلمان شود. وى پس از پذیرفتن اسلام ، نام خود را به محمد افندى تغییر داد و با یک بانوى مسلمان ازدواج کرد.
وى همچنین بسیارى از پیروان خود را به پذیرش اسلام ترغیب نمود، ولى باز هم بسیارى از یهودیان او را مسیحا مى دانستند. آنان در توجیه این مساله مى گفتند که تنها شبحى از شبتاى مسلمان شده و خود او براى یافتن ده قبیله گم شده بنى اسرائیل به آسمان رفته است و به زودى ظهور خواهد کرد. یکى از فعالان این مرام مى گفت : همان گونه که موسى در کاخ فرعون پرورش یافت ، لازم بود که مسیحا در کاخ سلطان عثمان بماند تا بتواند نفوس گم گشته اسلام را نیز نجات دهد.شبتاى صفت مسیحایى خویش را نگه داشت و مجاز بود به عنوان تبلیغ اسلام میان یهودیان ، با آنان تماس بگیرد. وى فرقه اى پدید آورد که اعضاى آن بى درنگ به رسم مسلمانان عمامه بر سر گذاشته ، پیرو آداب اسلامى شدند و به بازگشت سریع شبتاى به عنوان منجى حقیقى بنى اسرائیل امیدوار ماندند.مرگ وى به سال 1676 اتفاق افتاد و برادرش اتباع او را دور خود جمع کرد. پس از آن ، اتباع این فرقه در ظاهر به سنن اسلامى و در باطن به سنن یهودى عمل مى کردند.اکنون چند هزار نفر از آنان در ترکیه یافت مى شوند.در مجموع از تعالیم یهود میتوان اینگونه استنباط کرد که دینی سختگیرانه است. هرچند بسیاری از آنچه موجود است میتواند منسوب به تحریفات دین یهود باشد که بعدها ایجاد شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد