ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
حیاط خانه که گشوده میشود، گویی به بستر رودخانهای گام نهاده ام که ماهیان سنگی اش در عطش آب به حسرتی ازلی چشم دوختهاند و برکههای کوچک نقاش بر دل سنگها هم نتوانسته از عطش ماهیان سنگی بکاهد.
به خانه که وارد میشوم، کبوتران بال گشوده در سینه سنگها به پرواز در آمدهاند و در امتداد چشمهای هنرمندی شگفت که بر سنگها نقش اسطوره میزند نا پدید میشوند.
حیاط خانه احمد نادعلیان، حیات رودخانهای است که هنرمند برجسته هنرهای محیطی، سنگهای سخت را به پیکر گونههای در خطر جانوری آراسته است. او معتقد است هنرش علاوه بر ذات هنری خود اهداف موازی را دنبال میکند که مهمترین آنها توجه به ویرانی محیط زیست در دنیا و نابودی آثار تاریخی و میراث فرهنگی کشورمان است.
حیاط خانه که گشوده میشود، گویی به بستر رودخانهای گام نهاده ام که ماهیان سنگی اش در عطش آب به حسرتی ازلی چشم دوختهاند و برکههای کوچک نقاش بر دل سنگها هم نتوانسته از عطش ماهیان سنگی بکاهد.
به خانه که وارد میشوم، کبوتران بال گشوده در سینه سنگها به پرواز در آمدهاند و در امتداد چشمهای هنرمندی شگفت که بر سنگها نقش اسطوره میزند نا پدید میشوند.
حیاط خانه احمد نادعلیان، حیات رودخانهای است که هنرمند برجسته هنرهای محیطی، سنگهای سخت را به پیکر گونههای در خطر جانوری آراسته است. او معتقد است هنرش علاوه بر ذات هنری خود اهداف موازی را دنبال میکند که مهمترین آنها توجه به ویرانی محیط زیست در دنیا و نابودی آثار تاریخی و میراث فرهنگی کشورمان است.
او دوره لیسانس را در ایران نقاشی خوانده و فوق لیسانس و دکترای خود را در انگلستان و در دانشکده «بیلد اینوایمنت» گذرانده است و کاری که الان انجام میدهد هنر محیطی نام دارد. معتقد است: مفهوم و زبانی که هم بومی و هم ضرورت جهانی دارد دلیل اقبال جهانی از آثارش است. مفاهیمی که میتواند برای تمامی مردم دنیا زبان مشترکی باشد.
نادعلیان ابتدا به زیر زمین خانهاش دعوتم میکند تا در پس حافظه سنگها و سفالها و بقایای گونههای جانوری کودکی اش را نشانم دهد که چطور تیشه از دست پدر بزرگ گرفته و بر سنگ نقش شیرین کشیده چون فرهاد!
الهههای نقش گرفته بر سنگها، مارها و ماهیان تراش خورده، دستان ثنا گو که رو به خدا بلند شدهاند و پرندگان بال گشودهای که در حصاری سنگی پرواز کردهاند به باور من «حسرتی ازلی و نوعی ناکامی را شکل دادهاند، نقشهایی که فرمی از نرسیدن را در قلب سنگها نشانده است.»
او فکرم را خوانده است و میگوید: «نکات مختلفی در مفهوم کارهایم پنهان است، نوعی حسرت، غم و یا زخم، شاید هم حسرت دورانی از دست رفته را نشان میدهند اما با این حال نوعی امید و تخیل و آمال و آرزوی دنیایی دور از دسترس را نیز نمایان میکنند.»
سنگهای نقش برجسته در حیاط خانه چون کتیبههای تاریخی عصر باستان بر هم ریختهاند، آثاری که آدمی را به تاریخ پیوند میزنند و به ما میفهماند که اصالت در این نقشها نهفته است.
میان سنگهای ریخته در حیاط خانه قدم میزنیم، میگوید: «برای علاقمندان و آنان که گوش شنوا دارند کارهایم حرفهایی دارد ولی برای مسئولان حوزه میراث فرهنگی حرفی ندارند. شواهد نشان میدهد علیرغم تمام تلاشهایی که صورت گرفته و تذکرهایی که در مورد قلعه تاریخی و تپههای ارزشمند در پلور برای جلوگیری از ساخت کارخانه آب معدنی داده شده بود باز آنجا نابود شد.»
حیاط خانه احمد نادعلیان، نگارخانهای سنگی است اگر چه میتوان آن را حیات رودخانهای دانست که در آن سنگها بر پیکرشان نقش اسطوره نشسته است، سنگهایی بالدار که روحی اساطیری را در آدمی بیدار میکنند و ماهیانش برای پریدن در آب، خواب هفت هزار ساله میبینند.
کارگاه هنرهای محیطی احمد نادعلیان هنرمند برجسته ایرانی، خانهای معمولی در نزدیکی خیابان پیروزی است، حیات خانه از سنگهای رودخانهای پر است. خانه اش امتداد ساحل رودخانهای است که به خانه مادری اش رسیده است.
خانه کارگاه هنری نادعلیان از 6 سالگی تا سال 69 محل زندگی او در کنار خانواده اش بوده است. سال 70 برای تحصیل ایران را ترک کرده و دوباره در این خانه از سال 75 تا 83 سکنی گزیده است. خانه پدری که زیر زمین آن از کودکی تا کنون کارگاه آثار این هنرمند برجسته ایرانی است.
می گوید: چند ماهی است که مادرم در آپارتمانی نزدیک این کارگاه زندگی میکند و دیگر در خانه پدری نیست و این امکانات به طور غیر رسمی محل اسکان میهمانان خارجی است که به پلور یا جزیره هرمز میآمدند و حالا به طور رسمی در این خانه امکاناتی برای اسکان آنها فراهم شده است. یکی دو ماهی هست اینجا را به عنوان هنرمند سرای شماره 3 معرفی کرده ایم، با اینکه مجوز نگارخانه داریم.
زیر زمین خانه محل نگهداری یکسری از کارهایی است که در بچگی انجام داده است. فسیلهایی که از سنین خیلی کم از هر جایی جمع کرده و به قول خودش در علیرغم اهمیت زمین شناسی و زیست شناسی آنها در تعین کهن الگوها در کارهایش بسیار تاثیر داشتهاند.
زیر زمین پر است از سنگهای خاصی که از بچگی برداشت شده و کلکسینونی از سنگ را بوجود آورده است. بعضی از سنگها، طرحهایی از دورههای هخامنشی و ساسانی را بر خود دارند که نشان میدهد این هنرمند ابتدا خیلی بر روی شیوههای کهن کار کرده و بعد شیوههای نوین و ابداعی را تجربه کرده است.
می گوید: «بیشتر کارهایم ابتدا خود من را تربیت میکند و اینکه چطور میتوانم با محیط پیرامونم گفتگو کنم و بفهمم و توضیح و تفسیر کنم ولی اینکه آیا این هنر به دل مسولان و مخاطبانم در تمامی جهان خوش بیاید را نمیدانم و نمیتوانم بدانم چه تاثیری بر آنها دارد ولی من کار خودم را میکنم.
این هنرمند و متخصص نقش برجسته بر سنگها هشتاد درصد سنگهای مورد استفاده اش را که در حیاط خانه اش ساحل سنگی کارگاه رودخانهای اوست را از روستای پلور که حالا ساکن آنجاست جمع آوری کرده است.
به گفته او اجدادش سنگسری بودند و اسم ساختمان نگارخانه و کارگاه سنگی اش را سنگسر نام نهاده است که به گفته خودش دو - سه دلیل دارد. «سنگسر یعنی سنگی روی سنگ» و تمامی این نقشها به روی سنگ کشیده شده و در عین حال سنگسر اسم نوعی ماهی است که در اکثر کارهام حضور دارد.
او به باورهای کهن و کهن الگوهایش اشاره میکند که «پیشینه ام کوچروی بوده و زندگی در طبیعت توانسته نوعی تاثیر بر شالوده کارهایم بگذارد و انس و الفتی با طبیعت در آثارم بوجود آورد. زندگی در طبیعت به من آموخته که چطور زندگی کنم و نقش روی این سنگها خود یادآور این خاطره است.
او درباره کهن الگوهایی که در کارهایش از آنها استفاده کرده میگوید: «کهن الگوهای کارهایم ذوقی است که پدر بزرگم بر روی سنگها انجام میداده است. او در دل کوهستان زندگی میکرد و سنگهای نوک تیز را سایش میداده و به وسیله شی در آن سوراخهای درست میکرد و طرحهایی بر آنها مینشانده است. این خاطره کودکی توانست در ذهن من این ایده را بپروراند که این سنگها شکل پذیر و نقش پذیرند.
او تمام سنگهای ریخته در حیاط کارگاهش را از بستر و حاشیه رودخانهها جمع آوری کرده و به اینجا آورده است. میگوید: «بعد از یک دورهای که پیکرهای مختلفی را نقش میزدم و به کارگاه میآوردم سوق پیدا کردم که کارهایم را در طبیعت نقش بزنم و در همانجا رها کنم. بعد تلاش کردم این کار رها کردن نقشها در طبیعت را با نقش خود طبیعت انطباق دهم و در ساحل رودخانهها سنگهایی با نقش ماهی را رها کردم.»
به گفته او «مناسبترین نقش میتوانست در بستر رودخانه ماهی باشد چرا که آنجا زیستگاهش بوده و بعد میتوانستم این نکته را گوشزد کنم که به دلیل آلودگی نسل ماهیها در حال از بین رفتن است، چرا که ماهی یکی از حساس ترین گونههای جانوری است و با کوچکترین تنشی از بین میرود.»
او به حساسیتهای زیست محیطی اش و علاقه اش به این حوزه و اهمیت ان میگوید و میافزاید: «ماهی موجودی ظریفی است که بود و نبودش نوعی زنگ خطر هست برای حیات تلقی میشود، چرا که حیات ماهی به معنی زندگی و مماتش به معنی از بین رفتن زندگی در آن زیستگاه است.»
به باور او «عملکرد نقشها نشان دهنده بحرانهای اجتماعی مانند محیط زیستف بحران انسانی و اخلاقی را گوشزد میکنند ولی باید توجه کرد برخی پدیدهها مانند تروریسم مسئله همه جای دنیا نیست بلکه دغدغه بسیاری جاهاست ولی مسئله ویرانی محیط زیست متعلق به تمام مردم و دولتهای دنیاست. بحران اب و خاک و گرمایش زمین و بحرانهای شهرها جزو بزرگترین معظلات جامعه بشری است.»
او به هنر نگاهی ویژه دارد و معتقد است: «هنر در دو سه دهه گذشته از انزوای روشنفکری و شکل گرایانه که بخواهد در کنج باشد به میزان زیادی بیرون آمده و هنر میخواهد از کنج بیرون بیاد و در یک یا چند لایه به جامعه عرضه شود و هنرهای محیطی شکلی بیرون آمده از انزوای هنری است.»